۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

در پاسخ به مقاله کذب و تخریبی البرزنیوز و روزنامه جمهوری اسلامی



/*]]>*/
-->
فراعنه ایران؛ مدعیان خدایی
چه کسانی مدعی خدایی اند؟
یکی از دغدغه های همیشگی بشر، نیاز به پرستش و ستایش موجودی برتر و کمک خواستن از او برای برآورده کردن خواسته هایش بوده و هست. از آنجایی که این نیاز فطری همیشه با انسان بوده، در طول تاریخ بارها و به اشکال گوناگون توسط قدرت طلبان مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. فراعنه مصر بارزترین نمونه این مدعیان خدایی هستند. اما در قرن حاضر و نه 4500 سال پیش، و در ایران اسلامی و نه در مصر بت پرست، هستند کسانی که خود را مالک جان و مال مردم میدانند. آری، « انا ربکم الاعلی» روزگاری ادعای کسی چون فرعون بود، امروز اما، با صدا و نشانه هایی بسیار رساتر و بارزتر از از جایی دیگر به گوش می رسد. در این مقاله به دو جریان شاخص مدعی الوهیت اشاره می شود.
به نام احمدی نژاد
به نام عدالت؛ به نام صداقت!؛ به نام احمدی نژاد!!! این عبارات را مجری یک گردهمایی در مورد احمدی نژاد و در حضور فاطمه رجبی اعلام می کند که البته با برخورد شدید از طرف حضار و فریادهای لااله الاالله مواجه می شود. از کذب مضحک دو عبارت اول که بگذریم عبارت سوم نشانی آشکار است از تلاش های چند ساله احمدی نژاد و حامیان خاص او در پروژه مقدس کردنش، گرچه در این حرکت حامیان مردمی او نیز قواره اش را برای این ادعا کوچک می یابند.
در گذشته، همواره قدرت و حاکمیت با قداست همراه بوده و بیشترین محدودیتها برای عموم مردم به نام دین اعمال می شده است. پادشاهان عموما از نسل خدایان معرفی میشدند و کاهنان و بزرگان مذهبی، قدرتی فراتر از بقیه داشتند. مردم به خاطر نیاز فطریشان، به وجود خدا یا خدایان اعتقاد داشتند و برای خشنودی آنها و دوری از بلا، قوانین دینی را بسیار جدی میگرفتند و به مقدسات احترام میگذاشتند. چه در ادیان الهی و یکتاپرست و چه در ادیان زمینی و چند خدایی، این قوانین از جایی نادیدنی می آمدند، بنابراین هموار امکان سوءاستفاده و تحریف در آنها وجود داشته است. گذشته از آن، هر پادشاهی که به قدرت میرسید، دین خود را رسمی اعلام میکرد و کسانی که بر اعتقاد به دین دیگری پافشاری میکردند،کشته میشدند. از مصر و یونان باستان گرفته تا دوران مسیح (ع) و سالها بعد، در قرون وسطی تا عصر حاضر، همواره تاریخ شاهد فجایع انسانی بوده که به نام مقدسات رخ داده اند. حتی در میان جوامع مسلمان هم در دوران مختلف، انحراف دولتمردان، به اسم خدا و پیغمبر، قربانیان عقیدتی بسیاری را گرفته است.
در ایران امروز، که اکثر مردم مسلمان هستند و جمهوری اسلامی بر آن حکومت میکند، همه چیز اعتبار خود را از دین و قوانین مذهبی میگیرد. حتی قوانین انسانی هم در راستای قوانین الهی تصویب میشوند و هر قدرتی در چهارچوب قوانین اسلامی مشروعیت میابد. اما متاسفانه، معکوس این موضوع هم وجود دارد. یعنی هر کس که بخواهد قانونی را به نفع خودش تصویب کند یا تغییر دهد، با بیان تفسیری جدید از دین، به کار خودش اعتبار اجرایی میدهد و عموم جامعه هم از همه جا بیخبر، تنها میدانند که چون مسلمان هستند باید به هر آنچه به نام اسلام مطرح میشود احترام بگذارند و در چهارچوب قوانین حرکت کنند. و اینگونه است که عده ای از اعتبار نام خدا و اسلام سوء استفاده میکنند و به قدرتی به ظاهر مقدس، دست می یابند. اینطور سوءاستفاده ها به ویژه شامل دولتمردان می شود. اکثر ایرانیان مذهب شیعه دارند و یکی از متداولترین حقه های کلاه برداران، ادعای ارتباط با ائمه و به خصوص امام زمان میباشد. برخی پا را فراتر نهادند و خود را امام زمان یا پیامبری جدید و یا حتی خود خدا معرفی کرده اند. و چه تاسف بار است که میبینیم این فریبکاران، پیروان و پرستش کنندگانی هم دارند که از روی جهل و نا آگاهی به آنها ایمان آورده اند. برخی از این مدعیان شامل بیماران روانی هستند که خودشان هم باور دارند خدا یا پیامبر خدا هستند!
اما عمق فاجعه اینجاست که شاهدیم، کسانی تمام آنچه گفته شد را یکجا دارند. یعنی هم قانون گذارند هم مجری قانون هم تفسیری خاص از دین دارند و هم به تقدس خود ایمان دارند! تعداد اینگونه افراد کم نیست و در مراتب مختلف حکومتی و غیر حکومتی به قدرت نمایی مشغولند. از آنجایی که آنها اعتبارشان را به واسطه جهل عموم جامعه کسب کرده اند، با هر گونه جریان آگاهی دهنده مخالفند و چون هاله ای از تقدس به دور خود تنیده اند هر گونه نقدی را هم مساوی «تیشه زدن به ریشه‌ی اسلام» ارزیابی می‌کنند. نشریات و مطبوعات هم روی میدانی که توسط «قانون مطبوعات و ناشران» و «دادگاه‌های انقلاب» مین‌گذاری شده ‌است حرکت می‌کنند. و با کوچکترین قدمی که در جهت آگاهی مردم بردارند، توقیف و تعطیل می‌شوند؛ حبس و سایر مجازات‌ها نیز می‌تواند دامن‌گیر فعالان این عرصه‌ها شود.
جالب اینجاست که این مقدس نمایانِ صاحب منسب نیز مانند شیادان عامی، در ابتدا ارتباط با امام زمان (عج) را مطرح کرده و برای خود اعتبار قدسی قائل شدند. برای اولین بار و به شکلی خارق العاده، صفت مربوط به پیامبر اعظم به انسانی معمولی نسبت داده شد و او بدون طی مدارج کمال، به رحمه للعالمین ملقب شد. سپس به سرعت از اعلامهایی چون نمایندگی او بودن، دیدن هاله نوری و قدسی، دریافت نامه و تاییدیه از حضرت، دیدن انواع خوابهای که برخی را خاص و مقدس و نظرکرده معرفی می کرد، به آنجا رسیدند که خود را خدا نامیدند.
فراعنه اوین
دیگر مدعیان خدایی که در مراتب مختلف دستگاههای حکومتی و دولتی مشغول به کارند، طبق همین روال پیش رفتند. آنها، که از این پس با عنوان «فراعنه اوین» می نامیمشان، مدعی هستند قدرت انجام هرکاری را دارند و زندان مخوف اوین، شناخته شده ترین قلمرو آنهاست. ادعای خدا بودن و به جای خدا بودن از ابتدا به این شدت توسط نیروهای امنیتی ایران مطرح نشد، بلکه از انتسابات مقدس مابانه آغاز شد. شاید در ابتدا آنها واقعا و آگاهانه چنین قصدی نداشتند و طرح ویژه یا برنامه ریزی شده ای، برای آنکه کم کم به جایگاه ادعای خدایی برسند یا اینچنین القا کنند، نداشتند اما روال طی شده در چند سال، به تدریج چنین نتیجه فرعون واری را به بار آورد.
شروع عملیات عبور از سطح یک فرد عامی و صعود به عرش اعلی توسط فراعنه اوین، از انتساب جمعی از ماموران دستگاه امنیتی به امام زمان و معرفی خود به عنوان سربازان گمنام ولی عصر آغاز شد. تحلیل چنین لقب و چنین اقدام تعجب برانگیزی که تا پیش از این صرفا توسط مدعیان دروغین و شیادان مذهبی صورت می گرفت، آن هم توسط یک نهاد دولتی و امنیتی، سوالاتی را طرح می کند:
با وجود آنکه طبق احادیث بسیار در مذهب شیعه پس از غیبت کبری هر گونه ارتباط و انتسابی به امام زمان رد شده، کذب و غیرمعتبر اعلام شده است، چنینی انتسابی با چه انگیزه هایی صورت گرفته است؟ اعتبار گیری؟ خرج کردن از نام حجت خدا بر زمین؟ توجیه انواع و اقسام برنامه ها و اقداماتی که تا کنون بارها اشتباه بودن آنها اثبات شده است؟ مگر امام زمان در حال مبارزه ای در سطح امنیتی هستند که نیازمند سرباز باشند؟ یا پادگانی مخفی در حوالی خیابان ... راه اندازی کرده اند که این آقایان مشغول خدمت مقدس سربازی آن هم در گمنامی هستند؟ تصور کنید سازمان موساد خود را سرباز گمنام ماشیح یا سازمان سیا خود را مقر فرماندهی مسیحا معرفی نمایند!!! اساسا اقدامات امنیتی و اطلاعاتی که در سطح دستگاههای مذبور انجام می شود، چه ارتباط یا تناسبی با منجی آخر الزمان و وجود او دارند؟ اقدامات جاسوسی زمینه ساز ظهورند، یا جاسوسان و بازجویان و پشت پرده های مخفی دستگاههای امنیتی یاران خاص حضرت؟! البته در این مقطع سطح ادعا در حد سرباز و در رکاب و ... بوده و هنوز تا زمزمه های انا ربکم... قدمهای بسیار مانده بود.
قرار گرفتن در جایگاه سربازی حضرت باعث شد که بخشی از این مجموعه تصور کنند دارای قدرتی ورای اختیارات و حدود معمولی که حتی در سایر سازمانهای امنیتی وجود دارد، هستند و خود را صاحب جان و مال و آبروی خلایق دانسته و بر اساس لزوم حضور در همه جا، به خود اجازه دهند تا دوربین های جاسوسی، میکروفن های شنود و سایر ابزار تکنولوژی جاسوسی خود را به خصوصی ترین حریمهای شخصی وارد کنند و در شخصی ترین مسائل افراد وارد شوند. از اینجا آرام آرام احساس اینکه این فراعنه بعد از این! تجسمی از برخی اسما خداوند مانند «هو الحاضر» و «هو المالک» هستند، جوانه زد و شکل گرفت. حدودها برداشته شد و حریمها شکست. اما همه این اعمال کثیف و غیر قانونی، بر همان اساس انتساب به حضرت بقیه الله، نه تنها توجیه، که با انواع وسایل کتک و شکنجه، در عالی درجه به معترضان تفهیم می شد.
عده ای از سربازان که آرام آرام خود را در جای فرمانده و نماینده او می دانستند، خود قانون شدند و قانون گذار، و عملکرد فرا قانونی جزء واجبات و موکدات در آمد. اینان که باور کرده بودند صاحبان جان و مال افراد هستند، در جایگاه بررسی عقاید و ایمان مردم و تفتیش آن برآمدند و ورای کلام خداوند که تا کید بر " لااکره فی الدین " دارد، حکمی جدید اعلام کردند که هیچ قرائتی جز قرائت مورد نظر فراعنه اوین مورد قبول نیست و سایر عقاید دینی و روشهای معنوی همگی باطل و شیطانی اند! هر حرکت یا جریانی که به مزاج آقایان خوش نمی آمد، به جرم مخالفت با اسلام یا به خطر انداختن امنیت ملی، سرکوب میشد. بر این اساس فراعنه اوین صراحتاً اعلام کردند که نظر ما نظر خداست و تعاریف و برداشتهای ما درست است.
اما در مورد بازجویان اوین همان روال تجسم یافتگی صفات خداوند ادامه یافت. طی احضارها و انواع ارتباطات اشخاص با این مجموعه خاص، بارها و بارها شنیده می شد که ما همه چیز را می دانیم و اتفاقاً تاکید هزار باره بر همه چیز، نقطه توجه این ادعا بود، و این یعنی «انا علیم»!!! و سپس در تهدید و قدرت نمایی کار به جایی می رسد که اعلام می کنند ما به هر کاری قادریم. هر کجا پنهان شوی تو را پیدا می کنیم به هر کس خبر دهی ما مطلع می شویم و هر وقت بخواهیم طومار زندگیت را در هم می پیچیم و کجایی که « انا قادر»!!! و بالاخره این صعود و تجسم یافتگی کامل از خداوند به اینجا می رسد که زمانی که زندانی گرفتار در چنگ بازجویان از شدت فشار شکنجه، خدای خود را به یاری می خواند[1]، بازجو با پوزخندی معنا دار می گوید چه کسی را صدا می زنی؟ خدایی نیست. مرا بخوان چون اتمام یا ادامه این وضع تو به تصمیم و خواست من است. پس من خدای تو هستم.
این اشخاص که همه مردم را، در هر مقام و مرتبه ای، بندگان و تحت کنترل خود میدانند، در واقع هیچ فرقی با خدای کچل در خوزستان[2] ندارند. اما او را مجرم میدانند و حکم دستگیریش را صادر می کنند و خود را در جایگاه خدایی صاحب همه قدرتها و مالک همه چیز می خوانند. فراعنه اوین که عبارت رسمی و شناخته شده شان اداره برخورد با ادیان (اِبا) وزارت اطلاعات است، به عنوان مجموعه ای دارای دیدگاههای ایدئولوژیک بسیار افراطی و طالبان وار شناخته شده است. این اداره، بخش عمده و پنهانی از دستگاه امنیتی را شامل می شود که مأموریت آن برخورد با انواع جریانات مذهبی و معنوی، برخورد با اقلیتهای دینی، مقابله با دگراندیشان مذهبی و معنوی است. این نهاد امنیتی در واقع امتداد فعالیت «دایره مذاهب» در دستگاه امنیتی رژیم سابق ایران می باشد و بعضی از برنامه ریزان و مشاوران آن، از شکنجه گران و تفتیش گران ساواک (سازمان اطلاعات و امینت کشور در رژیم شاهنشاهی ایران) هستند. برخوردهای مختلف بعد از انقلاب ایران، با اقلیتهای مذهبی، جریانهای متصوفه و بطور کلی هر گونه اندیشه متفاوت مذهبی و معنوی توسط "اِبا"صورت می گیرد. از آنجایی که فراعنه اوین، تقدس خود را مدیون جهل عموم جامعه هستند، و همچنین حاکمیت دیدگاههای افراطی خود را مشروط بر حفظ این ناآگاهی میبینند، با هر جریان بیدار کننده ای مخالفند و اندیشمندان و متفکران را هم، در نهایت خشونت و به شکلی وحشیانه سرکوب میکنند. آنها به دلیل عملکرد مافیایی و مخفی خود سعی دارند این برخوردها را در افکار عمومی، به نهادهای دیگر مانند دادستانی، نیروی انتظامی، اطلاعات انتظامی، وزارت کشور و اطلاعات نسبت دهند. مدعیان خدایی، رسانه های ملی را هم در دست دارند و غیر از صدا و سیما، مطبوعاتی مانند روزنامه کیهان و جام جم و جمهوری اسلامی و خبر گزاریهایی مانند فارس نیوز، موعود و برنا وجهان و شیعه نیوز هم ابزار دست انها هستند تا هر چه بیشتر جایگاه دروغین خود را تقدس بخشند و مخالفان را در زمره شیاطین جلوه دهند.
فراعنه اوین، خود را مالک جان و مال و اندیشه و همه چیز مردم میدانند و باید گفت که مسئولیت تفتیش عقاید در ایران بصورت متمرکز بر عهده این نهاد مخوف امنیتی قرار دارد. برخی از اقلیتهای مذهبی آشنا با عملکرد اِبا از آن با عناوین القاعده فرهنگی، طالبان مذهبی، جلادان مخفی و باند سعید اسلامی ياد مي كنند.
«... كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [تا همچنان] سرگشته بمانند »[3]




[1] برگرفته از خاطرات احمد باطبی در زندان 209 اوین
[2] به تازگی اخباری مبنی بر ادعای خدایی توسط فردی با موهای تراشیده، در خوزستان منتشر شده است. او که پیروانی هم برای خود دست و پا کرده، به خدای کچل در خوزستان معروف شده است.
[3] (نمل-4)

هیچ نظری موجود نیست: