۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

مذهب؛ چک سفیدی برای طالبان مذهبی ایران

اگر اسلام زمان حضرت محمد را میزان و محک در نظر بگیریم، همان اسلامی که محوری‌ترین تعالیمش تفکر، عشق و یگانگی الهی و صلح بوده است چطور می‌توانیم بپذیریم آنچه امروز در لوای دین رخ می‌دهد همان اسلام ناب محمدی است؟ چطور می‌توانیم بگوییم ما هم مسلمانیم در حالیکه اسلامِ امروز تعریف دیگر دارد؟ چطور بپذیریم که عده‌ای مسلمان‌نما که مانند گرگی در لباس میش فرو رفته‌اند، حافظان راستین دین هستند در حالیکه فوج فوج مردم را از دین خدا می‌رانند؟ در کدام تعلیم ادیان الهی، روش‌های جعل و مونتاژ، مغزشویی و توجیه تحریفی، ترور شخصیت و تخریب،شکنجه و دستگیری‌های غیرقانونی آموزش داده شده؟ در کدام کتاب مقدس هدف وسیله را توجیه کرده و استفاده از ماسک مذهب، مسائل را حل کرده است؟ در کدام جنگ تن به تن، پیامبر به یاران فرمان داد تا به دشمن از پشت خنجر بزنند و از نقاط مورد اعتماد سوءاستفاده کنند؟ در چه زمان اسلامی که 1400 سال پیش صلح را به جاهلان عرب بازگرداند، ابزاری برای خشونت و سرکوب معرفی شده است؟

اسلامِ امروز، همان اسلام راستین سالهای پیش از این است اما قرائتی خطرناک و مسموم که میتوان آن را طالبان مذهبی ایران نامید، مانند یک غده سرطانی در کشور نفوذ کرده است. قرائتی که مطلق انگاری و برخوردهای سخت افزاری را بسط داده و با ارائه معرفی خشن از دین و خدا، راه رسیدن به خدا را بر مردم مسدود ساخته است. این قرائتی است که مذهب را یک «چک سفید امضا» می بیند و از آن به عنوان ابزار کار استفاده می کند.چکی که تضمینی برای بقای جان تفکر جمودآور است. چکی که تا به امروز خروارها از آن خرج شده است. نمایندگان طالبان مذهبی ایران چنان در کشور نفوذ کرده که به راحتی می‌تواند به مقدسات توهین کند و در جایگاه و موقعیت دیگر، سنگ دفاع از دین را به سینه بزند؛ قرآن بر سر نیزه ببرد و در جای دیگر خود را صاحب اختیار دین بداند. از تعالیم اسلامی دم بزند و در جای دیگر با دگراندیشان برخوردهای امنیتی داشته باشد؛ وارثان طابان مذهبی در ایران، به نام خدا و با نقاب مذهب، چنان دگراندیشان را نشانه رفته‌اند که انگار در کشور نه قانونی وجود دارد و نه مافوقی. هر چند که خود آنان اصرار دارند که همه چیز مملکت دست آنهاست و حتی اگر بخواهند علم قاضیان را تصاحب می‌کنند. به نام خدا، بر بندگان خدا مهر می‌زنند و متهم می‌کنند، به زندان می‌برند و قوانین تفتیش عقاید را پیاده‌سازی می‌کنند، دست به ترور‌فرهنگی می‌زنند و آبروی مسلمان و غیرمسلمان را به بازیچه می‌گیرند و سوءاستفاده از الفاظ و قوانین دینی را نیز فراموش نمی‌کنند...

طالبان مذهبی ایران همه چیز را با یک چشم می‌بیند. چشم بدبینی که از نگاهش نفرت، حسادت، کینه، جهالت و مانند آن زاده می‌شود. نگاهی که انسانها را دو دسته می‌بیند: متهمان و مجرمان؛ نگاهی که هر تفسیر جدید از خداپرستی، عشق الهی، تفکر و اندیشه‌ورزی را یک فرقه خطرناک می‌بیند. طبق نظر طالبان ایرانی، همه روشنفکران و همه معترضان فرقه نامیده می‌شوند. برای آن، مهم نیست ایدئولوژی یا حتی محصولات این افراد چیست، تنها این مهم است که آنها از نظر طالبان ایران، فرقه هستند. فرقه سروش (دکتر عبدالکریم سروش) ، فرقه کدیور (محسن کدیور)، فرقه رام‌الله یا فرقه ایلیا (پیمان فتاحی یا استاد ایلیا رام الله)، فرقه موسوی (میر حسین موسوی)، فرقه سبز (جنبش سبز)

طی دو سال گذشته نمایندگان طالبان مذهبی ایران کتاب جریان هدایت الهی را (سخنرانی‌های ایلیا در سن 23 سالگی) بر دست گرفتند تا بتوانند او را مورد اتهام کفر و الحاد قرار دهند، به جلسات سخنرانی او با انتشار شایعات تحریک کننده حمله‌ور شدند، برخی از بلندرتبه‌ترین مقام های مذهبی کشور دستور بازداشت ایلیا را صادر کردند، با الفاظ حساس و تامل برانگیز مذهبی او را مورد ترور شخصیت قرار داده و به دستور یکی از چهره‌های مذهبی در زندان شکنجه اش کردند، او را متهم به انتشار کثرت‌گرائی دینی و بدعت و الحاد کردند، شاگردانش را تهدید و بازداشت کردند، با ارائه معرفی نامه دروغین از او دست به توجیه تحریفی زدند، با اتهام قصد تصاحب حکومت اسلامی از ایلیا فیلم‌ها مونتاژ کردند و به نام حفاظت از دین ساعتها از او بازجویی کردند، از اسلام دم زدند در حالیکه در همان لحظه ایلیا را تهدید به یتیم شدن فرزندان کوچکش می‌کردند. او را با تیترهای سوال برانگیز در روزنامه‌های رسمی کشور معرفی کردند. تیترهایی مانند: خدایی که فرزند سیزدهم است، پیامبر دروغین و ده ها مورد دیگر، اتهام اقدام علیه امنیت ملی، کتاب جریان هدایت الهی، پلورالیزم دینی، فرقه گرائی و ...

اما طالبان مذهبی ایران چطور می‌تواند چنین اتهامات بی پایه و اساسی را طرح کند و بر اساسش برخوردهای خودسرانه را پیش ببرد؟ در حالیکه ایلیا نه درباره دین حرف زده و نه حتی مذهبی و متشرع است اما همیشه بر روح و ریشه ادیان که همان یگانگی و تسلیم الهی است تاکید داشته. ایلیا همان کسی است که هزاران نفر را به نام خدا پیوند زده است و این موضوع به شهادت هزاران نفر قابل اثبات است؛ ایلیا همان فردی است که در یکی از سخنرانی های خود محک عشق به امامان و پیامبران را تشابه نگاه، فکر و محصولات افراد با آنان طرح کرد. نه شعارها و ادعاهایی که در این زمینه مطرح است.

نمایندگان طالبان مذهبی ایران به بهانه برخورد با ایلیا و سایر روشنفکران، از همه چیز دین مایه میگذارند. احادیث بزرگان را به نفع خود تفسیر کردند تا حداقل با یکی از احادیث، ایلیا محکوم گردد؛ آیات قرآن را به میان کشیدند، حقایق مسلم را انکار کردند بی‌آنکه به ریشه آن توجهی داشته باشند. به عنوان مثال رؤیاهایی که درباره ایلیا دیده شده بود را انکار کردند، دقیقه‌ها حرف زدند و رؤیا را به اوهام نسبت دادند بی‌آنکه به حضرت یوسف نگاهی بیندازند، تفاسیر قرآن را مطرح کردند اما آن هم کارساز نبود، از اتهامات حساس مذهبی استفاده کردند و پلورالیزم دینی و بدعت در دین (به بهانه مخالفت استاد ایلیا با تفکر منجمد و جمودآور) را طرح کردند اما مساله حل نشد، فیلمها مونتاژ کردند که ثابت کنند ایلیا به شدت به مسیحیت متمایل است اما این اتهام سازی نیز نتیجه عکس داشت، با بولتن‌های محرمانه و تصاویر و فیلمهای مونتاژ شده به سراغ روحانیون و مسئولین کشور رفتند تا از زاویه مذهب به ترور فرهنگی ایلیا بپردازند، و ده ها مورد دیگر. دين و خدا براي آنها فقط و فقط ابزار فريب است. آنها از ساده‌ترين انديشه‌هاي الهی و از ابتدايي‌ترين مفاهيم معنوي تهي هستند و از اصول مذهب تنها به ظاهر مذهبی اکتفا کرده اند. آنان برخوردهای خشن را اولویت قرار می‌دهند و نمی‌دانند اندیشه را باید با اندیشه نورانی‌تر جواب داد، فکر را با فکری غنی‌تر و کلام را با کلامی خوبتر و هوشمندانه‌تر. نمی دانند راه مقابله با یک اندیشه، طرح یک فکر برتر است نه اینکه پاسخ اندیشه با زندان و تفتیش عقاید داده شود.

با این حال نتیجه قضاوت منصفانه تاریخ چه خواهد بود؟ طالبان مذهبی ایران در تاریخ ایران چه جایگاهی خواهد داشت؟ قرائت‌های جمودآور آن به کجا خواهد رسید؟ آیا به حرکتش ادامه خواهد داد یا...

کمیته ضد طالبان مذهبی

ژانویه 2010

هیچ نظری موجود نیست: