۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

تحلیلی بر تناقضهای برنامه ضربان

ایلیا میم؛ بنیانگذار الهیسم نوین[1] یا آنتی مذهب؟
این روزها فریاد وا اسلاما عجیب پیچیده و هر کس از گوشه ای به اسم درد دین چماقی به دست گرفته و به دیگران می تازد. از جمله چماق های فرهنگی که مدتی است ابزار دست دایره مذاهب شده برچسب «فرقه» است که از موسوی و طرفداران موج سبز تا استاد ایلیا و جمعیت فرهنگی ال یاسین همه را آلوده سیاه نمایی های تبلیغاتی کرده است.
اوایل، تعریف این برچسب صرفا بر محوریت تشکیلاتی بودن گروه مورد حمله می چرخید و خب از آنجا که هیچ عقل سلیمی چنین تعریفی را برای فرقه نمی پذیرد جدیدا تعریفی نو ارائه شده است مبنی بر آنکه فرقه ها یا عرفان های نوظهور مجموعه هایی هستند که در مقابل خدامحوری، انسان محوری (اومانیسم) را ترویج می دهند و البته سند این ادعا نیز صرفا مذهبی نبودن ایلیا عنوان می شود.
البته وارونه نمایی در دنیای پروپاگاندا نیز حد و اندازه ای دارد و دایره مذاهب در این میدان عجیب گوی سبقت را از بزرگترین دروغگویان تاریخ هم ربوده است. ایلیا را که بنیانگذار الهیسم نوین است، مروج اومانیسم خواندن مانند آن است که راه را چاه بنامی، آب را آتش بدانی و ابراهیم را پدر بت پرستی معرفی کنی و مسیحا را شیطان بخوانی چرا که الاهيسم بر كليات و اصول اساسي كلام خدا تأكيد دارد. بر خداگرايي، تسليم الهي، توجه به خداوند و عشق الهي در حالی که اومانیسم بر اصالت انسان اصرار می ورزد.
از طرف دیگر اگر این تعریف خلق الساعه از فرقه را بپذیریم و قبول کنیم که فرقه ها یا به قول دایره مذاهب عرفان های نوظهور انسان محورند با تعمیم این تعریف به نتایج جالبی نمی رسیم. شیعه یکی از انشعابات اسلام است که به همین دلیل که برای پیامبران و ائمه ارزش بالایی قائل است و آنها را محور دین می داند همواره مورد شماتت و حمله سایر انشعابات نظیر سنی ها و وهابیون قرارگرفته. از طرف دیگر نظریه ولایت فقیه نیز که بر اساس همین تفسیر از تعالیم شیعه ارائه شده بر حضور محوری و ولی گونه یک فقیه تاکید دارد. بر این اساس آیا دایره مذاهب معتقد است این عقاید به نوعی در امتداد اومانیسم قرار گرفته اند؟
گرچه باکی نیست و این فرصت را غنیمت می داریم تا با معرفی الهیسم و بازگشایی ابعاد اومانیسم روشن شود چه کسی مروج خداگرایی است و چه کسانی خود را به جای خدا جا زده اند و انسان محوری را در حد اعلا برده و به انسان پرستی استحاله کرده اند اما پیش از آن اشاره ای می کنیم به نشر اکاذیب و تناقض های آشکاری که دایره مذاهب در ادعاهای جدید خود مرتکب شده است.
دایره مذاهب و پیچیده شدن در طومار تناقضات
اولین داستان در تناقض ایسم هایی است که ایلیا به ترویج آنها متهم شده است. برخی از آنها عبارتند از ایلیائیسم، مسیح گرایی، پلورالیزم (تکثرگرایی)، عرفان های نوظهور ، اوشوئیسم و سای بابائیسم و امروز هم اومانیسم (انسان گرایی) و آنتی مذهب.
صرفا همین که این دیدگاهها در کنار هم قرار بگیرند خود به خود تناقض موضوع آشکار می شود. و حالا بر فرض محال که کسی هم بخواهد این مجموعه از تناقضات را با هم! ترویج دهد، عقل مخاطب کجا رفته و چطور می تواند هم مسیحی باشد هم پیرو اشو و هم معتقد به اومانیسم و پلورالیزم و همزمان ضد مذهب هم باشد آن هم در حالی که شاگردان و پیروان ایلیا عموما قشر جوان و تحصیل کرده هستند و چنین نقض غرضهایی از یک هوش متوسط هم بر نمی آید چه رسد به محققان و متفکران ال یاسین.
اما این ملغمه چطور از طرف دایره مذاهب به خورد مخاطب داده می شود؟ دایره مذاهب از همان شیوه معمول تحریف سود جسته و دیدگاههای مختلفی را در کنار هم قرار داده تا از مجموعه های مونتاژ شده چنین ملغمه ای را تحویل دهد.
ایلیا همانطور که همه اولیا الهی را منتخب خداوند و محترم می داند ارادت خاصی به مسیحا دارد و زیاد به او اشاره و به تعالیمش تکیه می کند اما آیا این که یکی از پیامبران بزرگ الهی را بزرگ بداری به معنای آن است که مروج مسیحیت هستی؟ در کنار این نگاه او معتقد است که «يكي از كليدي ترين اصول الاهيسم اين است كه حقيقت يكيست اما راه‌هاي وصول به حقيقت بيشمار است. خورشيد يكي است اما از نقاط بيشماري مي‌توان به آن نگاه كرد و به سوي آن رفت.» در واقع آنطور که ايليا مي‌گويد هر چيزي که بتواند انسان را به خدا نزديک کند، مقدس است. هر راهي که به خدا ختم شود مقدس است و هرکاري که رابطۀ ما را با خداوند خوبتر کند، کاري لازم است. اما ایا این اعتقاد که اصل آن در تعالیم خداوند و کلام خداست با پلورالیزمی که هر راهی، از الحاد تا چندگانه پرستی را می پذیرد یکی است؟
و چطور ممکن است در بیانیه های رسمی از طرف ایلیا به صراحت عرفانهای شرق و غرب رد شوند و بعد توسط او ترویج شوند؟
دومین تناقض یا بهتر بگوییم کذب شاخ دار معرفی کردن ایلیا به عنوان فرقه گرای مروج اومانیسم است.
همه کسانی که ایلیا را می شناسند می دانند که عبارت تاکیدی " الهی؛ تسلیم و خدمتگزارم" از اولین دیدگاههایی است که برآن تاکید می کند. در واقع از اصول بنیادین تعالیم او تسلیم الهی است و او همه تعالیم خود را در همین محور خلاصه می داند. برکت الهی، درسهای دعا و توکل و عشق الهی و تمثیلهای ربانی و تعالیم اصلی و فرعی او مستقیم و غیرمستقیم به خداوند وصل و ختم می شوند.
اما این اتهام را دایره مذاهب از طریق تحریف معنایی دیدگاههای ایلیا در خصوص جایگاه انسان ساخته است و با تحریف کردن آن، موضوع اومانیسم را القا می کند. اومانیسم در فارسی به صورت اصالت انسان، انسان‌گرایی، انسان‌مداری ،آدمیت و خود بنیادی ترجمه شده است و برخی معتقدند از آنجا که این مکتب فکری انسان را محور توجه قرار می دهد با الحاد برابر است. در تعریفی دیگر در فرهنگ انگلیسی آکسفورد، اومانیسم به نظامی فکری و اعتقادی تعریف شده است که نیازهای بشری را مورد اهتمام قرار می‌دهد و راه‌حل آنها را به جای ایمان به خدا از طریق عقل و خرد آدمی جستجو می‌کند. در حالی که ایلیا با انکه معلم بزرگ تفکر است و مبدع دهها فرمول در این حیطه، تفکر را تنها در نوع متعالی آن مطلوب می داند و آن را تنها یکی از راههای رسیدن به خداوند و کشف حقیقت معرفی می نماید.
در اومانیسم محور "من فکر می کنم پس هستم" یا "من هستم" اصلی ترین شالوده اعتقادی را تشکیل می دهد و گرچه تا حدی درست است اما همه حقیقت نیست. بر اساس کلام خداوند هم بشر بالاترین جایگاهها را داد و زمین و آسمان در تسخیر اوست. اما اندکی دید باز و ذهن روشن مشخص می کند که در دیدگاه درست با آنکه همزمان انسان جایگاهی والا در آفرینش دارد اما در جایگاه خداوند نیز قرار نمی گیرد بلکه هر چه دارد به اذن و از طرف خداوند به او اعطا شده است. در واقع مسئله این است که دایره مذاهب با همان تکنیکهای مونتاژ و تحریف و مخلوط کردن تعاریف و مصدایق سعی می کند تبیین جایگاه والای انسان و روح خدایی در او را با اومانیسم همراستا نشان دهد و با این مغلطه ایلیا را مروج اومانیسم معرفی نماید اما اگر با این دیدگاه و تعارف تحریفی سراغ قران هم برویم لابد از ظن آقایان دایره مذاهب حضرت محمد(ص) را باید سردمدار اومانیسم بدانیم چرا که در قرآنی که تعالیمش را ترویج می دهد انسان اشرف مخلوقات و جانشین خداوند و پادشاه جهان است.
تناقض سوم معرفی ایلیا در میان گروه های منحرف مشهور به شیطان پرست یا مدعی انتی مذهب بودن است.
اما چطور ممکن است کسی دهها هزار ساعت و صفحه درباره لا اله الا الله و بسم الله بگوید[2] و شیطان پرست باشد؟ چگونه می شود کسی تمام عمر از خدا بگوید نجات را در خدواند بداند و این نگاه را به صد شکل ترویج دهد و آن وقت بتوان او را ضد خدا دانست. این وارونه نمایی خطرناک تا جایی جلو رفته که برای تخریب ایلیا جای خدا و شیطان هم عوض شده است.
تناقض چهارم انتساب به گروههای موسیقی و قرار دادن تصویر ایلیا در کنار آرم رپ است. این در حالی است که طرح لا اله الا الله در همۀ نمادهايي كه به نحوي مرتبط با حركت ایلیاست ، اعم از موسسات، انجمن‌ها و تشكل‌هاي ديگر قرار دارد. آرم اصلي ال ياسين يك «لا» بود كه در آن «اله الا الله» هم آمده بود. آرم نشرتعاليم حق، كتاب تعاليم حق و بيشتر مراكز وابسته، الهام گرفته از لااله الا الله بود اما بعداً از دشمنان خود مي‌شنيديم كه اين آرم‌ها صهيونيستي است يا مربوط به فراماسونرهاست يا چيزهايي از اين قبيل كه البته اينها حرفهايي بي اساس بودند. [3] بنابراین در خصوص این تناقض مضحک دیگر چندان توضیحی وجود ندارد چون اگر دایره مذاهب آنقدر سطح شعور مخاطب را پایین می داند که تصور می کند با قرار دادن یک آرم گروه موسیقی در کنار تصویر یک معلم و متفکر می تواند حقیقت را منحرف کند بهتر است بگذاریم به کارهای خود ادامه دهد چون همین کارها خود گواه روشنی بر بیگناهی ایلیا و نداشتن مدرک و دلیل علیه اوست.
تناقض پنجم ادعای وجود مواد مخدر در عرفان های نوظهور است که احتمالا در ادامه به شکل مستقیم یا القایی می خواهند این ادعا را طرح کنند که در حرکت ایلیا نیز چنین آلودگی هایی وجود دارد. این در حالی است که تعداد بسیاری از کسانی که پیش از آشنایی با ایلیا گرفتار این معضلات بوده اند پس از آشنایی و حضور در فعالیتها و دوره ها توانسته اند از این گرداب خارج شوند. و اگر این ادعا درست می بود امروز به جای هزاران محقق و متفکر که همه زنده و حاضر هستند و آثارشان نیز موجود است باید با صدها شاکی معتاد به مواد مخدر روبه رو می بودیم!
تناقض ششم ارائه تعریفی ناقص و مسئله دار از عرفان است. دایره مذاهب که با وجود ماهیت امنیتی مدتی است متولی و داعیه دار عرفان هم شده است در تعریف ظاهرا کارشناسانه خود از عرفان ادعا می کند که عرفان شناخت بی واسطه خداوند است. این تعریف به این دلیل ارائه می شود که در ادامه ثابت کند هر حرکت معنوی که دارای رهبر و راهبرنده و معلم بود اصلا از ریشه عرفان محسوب نمی شود در حالیکه در عرفان اسلامی اتفاقا تاکیدی شدید بر وجود راهنما و معلم وجود دارد و این توصیه که " طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی" شاه بیت همه حرکتهای عرفانی اسلامی بوده است. از طرف دیگر اگر منظور دایره مذاهب از شناخت بی واسطه خداوند عدم حضور راهنمای بیرونی باشد اساسا اصول نبوت و امامت کلا در عرفان خودساخته این دستگاه امنیتی ریشه کن می شود.
تناقض هفتم انتساب حرکتهای عرفانی به خارج از کشور به خصوص صهیونیسم و ادعای حمایت از خارج است.
اگر معتقد باشیم که سران صهیونیسم از معتقدان و مروجان اسلام میانه رو باشند می توان این توهم مالیخولیایی را پذیرفت که ایلیا وابسته به خارج است و از جای دیگر حمایت می شود. اگر امروز نام ایلیا و جمعیت ال یاسین در رسانه های مختلف خارجی برده می شود نتیجه زحمات شبانه روزی! همین آقایان دایره مذاهب است که برخوردها و فشارها و نقض حقوق انسانی را تا جایی بالا بردند که صدایش به رسانه های خارجی هم رسید. با وجود آنکه چندین سال است در حال تجسس های چند جانبه هستند در هیچ زاویه ای نتوانستند هیچ مدرکی دال بر ارتباط با خارج یا حمایت پیدا کنند اما پس از آغاز برخوردها و انعکاس اخبار سرکوب ال یاسین در جهان موج حمایتهای مختلف شروع شد. فیلتر شدن سایتها و بسته شدن نشریات به جای بایکوت باعث شد خبرگزاریها و شبکه های ماهواره ای به انعکاس اخبار مربوط به ایلیا بپردازند و مصادره اموال جمعیت به پیشنهادات مختلف حمایت مالی منجر شد.
تناقض هشتم القای موضوع ترویج اومانیسم برای رسیدن به اتهام پرستش ایلیا ست. بارها نیز دایره مذاهب مدعی شده است که ایلیا خود را خدا خوانده است. اما چگونه می شود که همه تعلیم ایلیا خلاصه شود در تسلیم و جان فدا کردن و خدمت به خدا و بعد چنین اتهامی به او وارد شود. این شیوه تناقض گویی که از وارونه نمایی ناشی می شود در تاریخ نیز سابقه ای قابل توجه دارد. زمانی که آنچنان سیاه نمایی بالا بگیرد و شایعه و دروغ پراکنی به اوج برسد که مردم از نماز خواندن علی(ع) تعجب کنند و اسیران کربلا را خارجی بخوانند و مسیحا را شیطان بدانند عجیب نخواهد بود که این ادعاهای وارونه در مورد ایلیا نیز به مدد انحصار رسانه ای دایره مذاهب منتشر و القا شود. سالهاست این قصد شیطانی دایره مذاهب عیان شده که این همه تلاشی است تا دیدگاههای اصلی او پنهان بماند.
اما به راستی ایلیا رام الله مروج چیست؟
« .. زمانی امواج انواع ایسم های معنوی که جهان را در برمیگرفت با وجود همۀ كنترل‌ها و مقاومت‌ها به ايران هم رسيد و به دور از چشم متصديان فرهنگي در حال تحكيم ريشه‌هاي خود بودند. اكيست ها، ساينتولوژيست ها، تانتريست ها، يوگيست‌ها و بسياري ايسم‌هاي ديگر. جوانان و مردمي كه به اين جريانات گرايش يا تعلق خاطر داشتند، عموماً نيتي جز خداگرايي و تجربه معنويت نداشتند و حتي مي توان گفت از نظر هوشمندي معنوي، در سطوح بالاي جامعه قرار داشتند.
اما متأسفانه اثر آشكار و مستقيمي از خداوند زنده و حاضر، اثري از لااله الا الله، بسم الله الرحمن الرحيم، قل هوالله احد و اثري از توحيد و يگانگي در بعضي از اين داستانها ديده نمي‌شد. بيشتر آنها به نحوي درباره خدا حرف مي زدند اما پيام لااله الا الله آنقدر در آنها مبهم و مستتر بود كه شايد تنها متخصصان اين زمينه مي‌توانستند آن را بيابند و البته در بعضي از آنها چنين پيامي وجود نداشت يا حتي پيامي متضاد دريافت مي‌شد. در ميدان شلوغ اين ايسم‌ها ايليا از «الله ايسم» حرف زد كه براي مردم به صورت الاهيسم به معناي خداگرايي، خدامحوري، خداباوري، خدادوستي و تسليم الهي بيان شده بود. الله ايسم واكنش و دكتريني بود كه ايليا در مقابل ايسم‌هاي مختلف مطرح كرد و تفاوتهاي زيادي با الاهيسم (كه از ريشه و سابقه‌اي كهن برخوردار بود) داشت اما در بين مردم اين دو مفهوم يكي تلقي مي‌شدند. الاهيسمي كه ايليا بعداً مطرح كرد يك روايت متفاوت، كامل و جامع و هماهنگ از الاهيسم كهن بود و با اطمينان كامل مي‌توان گفت آموزه‌هاي الاهيسم كه توسط ايليا تفسير و تبيين شده جذابترين، قويترين و كاملترين تفسير الاهيسم محسوب مي‌شد اما روايات ديگري نيز از الاهيسم وجود داشت كه توسط اساتيد مختلف در نقاط مختلف دنيا و در زمانهاي مختلف بيان شده بود. كتابهاي متعددي وجود دارند كه بيانگر اين روايات مختلف مي‌باشند.
ما الاهيسم را ترجمه‌اي از عبارت لااله الا الله مي‌دانستيم و الاهيون را كساني كه واقعاً و عملاً به لااله الا الله معتقد هستند و با آن زندگي مي‌كنند. الاهيسم مكتبي كهن و بسيار عميق بود و در ميان مكتبهاي باطني، بوضوح كاملترين، عالي ترين و قديمي ترين مكتب باطني محسوب مي‌شود. تاريخ الاهيسم به هزاران سال قبل بازمي گردد و ايليا آن را از معلمي بزرگ كه به او معلم جهاني مي‌گفت، آموخته بود.»[4]
«اولين و عملي‏ترين نتيجة لا اله الا الله اين است كه همه چيز تسليم و در تصرف خداست و همگان مي‏بايست خود را آگاهانه تسليم خداوند نمايند.»
ایلیا؛ کابوس طالبان مذهبی ایران
ولی چرا دایره مذاهب واهمه ای عظیم از شناخته شدن دیدگاههای اصلی ایلیا دارد؟
اسلام اصلی ترین دستاویز، بزرگترین فریب و حیاتی ترین خدعه طالبان مذهبی ایران است که دایره مذاهب وزارت اطلاعات در نقش بازوی اجرایی آن عمل می کند. اسلامی متحجر، افراطی و خشن که توجیه کننده همه جنایتها و زورگویی ها، شخص پرستی ها، تقدس نمایی ها و سواستفاده هاست. و مسلم است که هیچ قدرتی خطرناک تر از حقیقت نمی تواند این چهره پوشالی را از هم بپاشاند. ارائه حقیقت اسلام یعنی اسلام مبتنی بر بسم الله الرحمن الرحیم، اسلام زنده و میانه رو و اهل تساهل و تسامح همچون جرقه ای از آتش است که خرمن بی بار توهمات و دروغها و توجیهات تحریف شده طالبان مذهبی را خاکستر می کند و به باد می دهد. شاید به همین دلیل است که سران دایره مذاهب پرونده ایلیا را سنگین ترین پرونده امنیتی و ایلیا را خطرناک ترین رهبر و ال یاسین را ابرفرقه ای قوی می دانند که به هر قیمت باید تخریب و منحل شود.
حامیان ایلیا میم






[1] تعليمات الاهيسم در ايران و خاورميانه براي اولين بار توسط ايليا بيان مي‌شد اما بنيانگذار اين تعليمات تا آنجا که ما مي‌دانيم ايليا نيست بلکه ايليا يکي از راويان اصلي الاهيسم بود و آموزه‌هاي بنيادي الاهيسم را در قالبها و به شيوه‌هايي هماهنگ با شرايط اين عصر تفسير و تبيين کرده بود. پيش از ايليا، معلم الاهيسم استاد معظم يحيي روح الله بود... ظاهراً الاهيسم جرياني بود به موازات جريانات ديگري مانند يوگا، فالون گنگ، شمنيزم، ساينتولژي، تي ام، تانترا، اکنکار و صدها جريان معنوي ديگري که بسياري از آنها امروز هم وجود دارند و گفته مي‌شود که تعداد همۀ آنها بيش از شش هزار جريان معنوي است اما به دلايل زيادي الاهيسم با اين جريانات قابل مقايسه نيست از جمله اينکه الاهيسم داراي هسته‌هاي بنيادي کاملاً متفاوتي و من جمله اصل توحيد (لااله الا الله) و ساير اصول آسماني است. بر حقانيت همۀ اديان هدايت کننده و خداگرا صحه مي‌گذارد و در عين حال خود را يک دين يا مذهب يا فرقه نمي داند بلکه در گرايش خداگرايي خلاصه مي‌شود. الاهيسم يك مكتب باطني است و ارتباطي با دين و مذهب ندارد بلكه دينداران را به پيروي كامل و هوشمندانه از دين خود توصيه مي‌كند... مراجعه شود به کتاب آمین بخش بنيانگذار الاهيسم
[2] بخش اندکی از این تعالیم در کتب آمین، تفاسیر بسم الله و بسم الله، کلید جهانها منتشر شده است.
[3] به قضاوت عمل بسنده نکن. ببين انگيزه عمل چه بود تا هر کس چنانکه هست خود را به تو بنماياند. کنفسيوس
[4] مراجعه شود به کتاب آمین- بخش الاهيسم و ايسم‌هاي ديگر

شبکه خبر, معاونت سیاسی صدا و سیما, صدا و سیما, ضرغامی, شبکه 6, سریال, برنامه مستند, ایلیا , پیمان فتاحی, فرقه رام الله,جمعیت ال یاسین, محمد اصغری نیا,پریس کی نژاد, خامنه ای, رهبری, نامه محرمانه,زندانی سیاسی, شهادت , بند 209, زندان اوین, عرفان, محمد علی طاهری, اشو, سای بابا, گاندی, دالایی لاما, دالای لاما, هالیوود, سینما, حوزه عملیه قم, سازمان تبلیغات اسلامی, آخوند, روحانی, روحانیون, روحانیت,عرفان بازاری, eyes wide shut, با چشمان کاملا بسته,اعترافات, اعتراف گیری, مونتاژ, فیلم مونتاژی, اعترافات تلویزیونی

هیچ نظری موجود نیست: