۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

نشانه های حقیقی حزب خدا

با الهام از آيه «حزبُ الله هُمُ الغالِبون» 

(قسمت اول)

«بسم الله الرحمن الرحیم پیام صلح است به جهان، به همۀ تمدن ها و فرهنگ ها. به همۀ ملتها و همۀ گذشتگان و امروزیان و آیندگان.»
«بسم الله گفتن یک چیز است و به آن قائل بودن و عمل کردن چیز دیگر. شعار بسم الله یک چیز است و شعور بسم الله همه چیز. فرق این مثل اسم آسمان و خود آسمان است.»
« سخت بودن با بسم الله الرحمن الرحیم گفتن تناقض دارد و روش خداوند  نیست. خداوند با بندگان خود حتی با گناهکاران و دشمنان خدا، تا حداکثر ممکن با نرمی و مدارا رفتار می کند. زود عذاب نمی دهد. فرصت می دهد. مچ گیری نمی کند و خطای بندگان خود را می پوشاند. ستّارالعیوب است. به آنها امکان جبران و تجدید نظر می دهد. توبه پذیر است و این یعنی نرم و انعطاف پذیر است. گاهی حتی دشمن خود را به نزدیک ترین دوست خود بدل می کند و این نرمی است ... نور و ابر و آب از خداوند آموخته اند نرمی را. خوشا بحال کسی که نرمی را یافته زیرا توفیق و برکت و گشایش را یافته است و برکت را از او به ارث برده اند. »
«اگر مسلمانی پس مهربان و بخشنده باش و اگر نیستی بدان که حقیقتاً مسلمانی را تجربه نکرده ای و این اسم است و بیش نیست.»
«خدايي كه اسلام راستين ازآن مي گويد،‌ خدايي است كه در بسم الله الرحمن الرحيم آمده. خداوند بسيار مهربان و بسيار بخشنده اي كه همه را دوست دارد و به همه مي بخشد. اين نه آن خدايي است كه اسلام تحريف شده معرفي مي كند يعني خدايي كينه توز و نفرت خواه و جلاد بلكه خدايي است كه اسلام ناب محمدي بازگو مي كند. »

(توضیح: اين متن و موارد مشابهي از اين دست، مربوط به مقطعي است كه ايليا مي گويد: تلاش كردم تا تغييراتي را در ديدگاههاي حزب الله كه براي اكثر مردم، معرف اسلام و پرچمدار آن بود بوجود آورم. گروههاي راهبردي و نرم افزاري حزب الله را راه اندازي كردم. سعي داشتم محبت و بخشش، آسان گيري و دانش گرايي را در اين وادي منتشر و به مبنا تبديل كنم... اما بعد از مدتي اين گروهها را منحل و فعاليت مركز راهبردي مربوطه را متوقف كردم.)

حزب‌ الله حزب خداست. حزبي كه روح آن، مركز آن و اساس آن خداوند است. حزب‌ الله حزب صالحان است؛ حزب اصحاب خدا، ياران و خدمتگزاران خداوند... همه خدمتگزاران خداوند و عاشقان الهي، همه كساني كه خدا را مي ‏خواهند و او را مي ‏خوانند، تمامي افرادي كه به فكر تحقق اراده و نظر خداوند هستند، آنانكه نام او را مي‏ برند، به ياد اويند و در ارتباط با او هستند، عضوي از خانواده جهاني حزب‌ الله ‌اند...
خدمت‏گزاران و محبان الهي همه كساني كه تسليم خداوندند... همه آنها عضوي از جبهه جهاني حزب‌ الله‌ اند.
حزب خدا و اعضاء حزب خدا داراي علائمي‏ اند. نشانه ‏هاي حزب‌ الله راستين، همانا نشانه‏ هاي خداست... حزب‌ الله بشارت‏ دهنده زندگيست. بشارت‏ دهنده نجات و آزادي حقيقي. حزب‌ الله پيوند مي ‏زند و جدا نمي ‏سازد. تعادل را برمي ‏گزيند و افراط را رد مي ‏كند. او پا بر خودبيني و تعصب باطل مي‏ گذارد و چون خردمندان هر سخني را مي‏ شنود و بهترين را مي ‏پذيرد و مي‏ رود. حزب‌ اللهي حقيقي آن نيست كه صبح و شب مشغول خرج كردن خداوند است و كارش ريختن آبرو و بي‏ اعتبار ساختن نام خداست. حزب ‌اللهي واقعي، آن كسي نيست كه خالي از دانايي و معرفت است. او شعاري نمي‏ دهد كه از شعور آن تهيست. فريادي نمي ‏زند كه از عمل ‏اش خالي است. او خشك و شكننده نيست. نرم و انعطاف‏ پذير است. به آنچه مي‏ گويد عمل مي ‏كند. باطن‏ اش زيباتر از ظاهرش است. او عضوِ حزبِ الله‌ اي است كه بخشنده و مهربان است. پس به نام خداوند بخشنده و مهربان، مي ‏بخشد و محبت مي‏ كند و در ميان مردم بخشنده ‏ترين ‏ها و مهربان‏ ترين ‏هاست.[1] او عادل است و به نام عدالت رفتار مي‏ كند... بر نفس خود فرمانروايي مي‏ كند. انديشه و كلام او عادلانه است زيرا خداي او، رهبر او، مولاي او و آنكه به او تسليم است، به عدالت رفتار مي ‏كند. محمد (ص)، حزب‌الله بود. مسيح و موسي و ابراهيم و نوح و آدم حزب ‌الله بودند...
كار حزب ‌الله سلام دادن است، شفا بخشيدن به روح انسان ‏هاست. آرام ساختن قلب ‏هاست. پيوند امتِ متفرق خداست. صلح دادن است و پرورش صالحان. كار حزب ‌الله آشكاري حضور خداوند است آن چنان كه همگان را مجذوب و شيفته خداوند سازد و نه آنكه مردم را از خدا و اسم خدا و سايه خدا فراري دهد.[2] وقتي نسيم‏ اش مي‏ وزد مردم بايد بوي خدا به مشامشان برسد و عشق به خدا را احساس كنند. او نبايد باعث خشم خداوندش شود زيرا ياران خداوند سبب خشنودي و رضايت مولاي خويش ‏اند. او معناي كار خود را مي ‏داند. هسته توخالي نيست بلكه هسته ‏ايست كه باغ الهي در آن پنهان است. اگر قدمي در ظاهر برمي‏ دارد قبل از آن دو قدم در باطن برداشته. وقتي به ياد مي ‏آيد سلام و محبت و رحمت به ياد مي ‏آيد. او نمي ‏جنگد مگر آنكه مجبور به آن شود و اگر جنگيد، جنگيدن‏ اش براي صلح است. اگر به ناچاری واقعي، به خشونتي ظاهري گراييد، خشونت ظاهري ‏اش توأم با محبتي باطني است. اين خشونت پرمحبت، داروست و آنگاهي است كه براي علاج بيماري، راهي بجز جراحي دردناك وجود ندارد.
حزب‌ اللهي راستين براي تحقق تسليم الهي، براي بازگشت انسان به خداوند و براي بزرگي نام خدا در جهان تلاش مي ‏كند... هر كه تسليم خداست عضوي از حزب خداست. هر كه تحت سروري خداست عضوي از حزب خداست...
حزب‌الله، خدا را در سجاده نمازش پنهان نكرده بلكه هر جا كه قدم مي‏ گذارد و هر جا كه نفس مي‏ كشد مانند سجاده نماز اوست. لحظه به لحظه زندگي او نمازگزاري و حركت كردن براي خداست. او به حزب كسي تعلق دارد كه «الله لا اله ‌الا هو الحي ‌القيوم» خوانده شده پس زنده است زيرا ربّ او زنده است. زنده مانند زندگان رفتار مي‏ كند نه به سان مردگان...
او خدا را و راه خدا را به هزار زبان بيان مي ‏كند و نه به يك زبان كه ممكن است كسي و حتي خودش هم آن را نفهمد. هماهنگ با زمان و شرايط است و با هر كسي به زبان خودش و به شيوه خودش رفتار مي ‏كند، همان طور كه خداوندِ او به اين طريق عمل كرده است. صد كلمه مي‏ گويد لكن در معنا همان انگور را گفته است. هزار نسخه مي‏ نويسد اما در پشت همه آنها نوشته شده «لااله‌الاالله».
حزب‌ الله وسيله ‏اي در دست خداست... كسي قادر نيست او را بازيچه خود قرار دهد و به بازي بگيرد. او قدرتمند است و قدرت‏اش از اتكاء به پروردگارش است كه حامي و پشتيبان اوست اما اقتدار او وابسته به قيل و قال ‏ها نيست. او نيروي خود را از ارعاب و تهديد نمي ‏گيرد بلكه از اميد دادن و ايمني بخشيدن گرفته است...
اعضاء يك حزب به رهبر خود، بيش از مردم ديگر شبيه ‏اند و از نشانه ‏هاي حزب‌اللهي، شباهت او به خداوند است كه انسان مثَل‌ الله است... خداوند نور است و اصحاب خدا اهل نوراند. اهل خدا، بيدارند و از خوابها و چرت ‏هاي فراموشي و غفلت‏زدگي به پا خاسته ‏اند. هوشيار و فهميده ‏اند زيرا فهم و هوشياري به نور حاصل مي ‏شود. مي‏ بينند و مي ‏شنوند و درك مي ‏كنند زيرا برخوردار از نور الهي ‏اند پس آن‏ها را نمي‏ بيني كه مانند كوران و كران رفتار كنند. مي‏ بينند آنگاه قدم برمي ‏دارند، مي ‏شنوند و سپس پاسخ مي‏ دهند و اگر درك نكنند به قضاوت نمي‏ نشينند. جز باطل را محكوم نمي‏ كنند و جز براي تحقق و غلبه حق نمي ‏كوشند.
... حزب‌ الله، خدابين است و خودبين نيست. خود را نمي‏ پرستد و به بهانه پرستش خداوند به تأمين نفسانيات و تمايلات خود نمي‏ پردازد. او خداپرست است نه خودپرست. خودخواهي‏ اش همانا خداخواهي است و خودباختگي‏ اش فقط در برابر خداوند است و بس. حزب‌ الله در هر كار و همه حال با خداست پس خدا با اوست و آنكه خدا با اوست عضوي از حزب خداست.

«خداوند به چه كسي نزديك تر است؟ به چه كسي بيشتر توجه مي كند و رحمت و محبت خاص او متوجه چه كسي است؟ كسي كه برضد خدا تبليغ مي كند و با زندگي و كلمات و رفتارهاي خود چهره اي زشت، خشن و وحشت انگيز را از او آشكار مي سازد؟ يا او كه بهترين تبليغ را از او دارد و زيباترين و جذابترين حالت را از او به جهان نشان مي دهد. مبلغانِ خداوندِ خشن و وحشتناك، دشمنان خدا هستند نه دوستان او.»

منبع: كتاب «شيعه علي، مانند علي است»


[1]   هر ديني را اخلاقي است و رفتار ايمان نرم‏خويي است. حضرت علي (ع)
[2] به نرمي توان رخنه در سنگ كرد. ضرب المثل فارسی

هیچ نظری موجود نیست: