ï عموماً مردم صيد و قرباني شدهاند. اين هم در باره انسانهاي حقير و ناچيز صادق است و هم در باره بزرگان. تفاوت در اين است كه صيد چه كسي؟ قرباني براي چه كسي و چه چيزي؟ انسانها غالباً قرباني و صيد چيزهاي پست و بي ارزش ميشوند اما معدودي از انسانها قرباني چيزهاي بزرگ شدهاند و بنابراين بزرگ شدهاند زيرا ارزش صيد متناسب با صياد است و آنچه براي آن قرباني شوي ميتواند ارزش تو را تعيين كند (1)
ï بعيد است كه موجودي يافت شود كه صيد كسي يا چيزي نشده باشد يا خود قرباني نباشد. (2)
ï انسان بايد همة امكانات خود را به فرصتي براي خدمت به خداوند تبديل كند و آن را صرف خدمت به خداوند و انجام قصدهاي آسمان نمايد. (3)
ï هر كاري و هر راهي كه به خداوند ختم شود، خوب و هماهنگ است. (4)
ï در صاد ميم صيد ميرود تا از چنگال صيادان مرگ رها شود، گذشتۀ از دست رفته خود را جبران كند و امكانات حياتي هدر رفته را دوباره بازيابد. پس او بجاي صيد بودن، صياد شدن را انتخاب ميكند. به جاي آنكه دراغلب مواقع صيد شود غالباً صيد خواهد كرد. از اين پس او نه تنها خود را نجات ميدهد بلكه به فكر نجات و زندگي صيد شدههاي خود نيز هست. نه تنها به صيد نورها و روحهاي ديگر ميپردازد بلكه پيوسته مترصد صيد كردن روح خويش است. او در خدمت آسمان و پادشاه صيادان آسمان است و از طريق صيد كردن و صيد نشدن، خدمت خود را عملي ميسازد. او همه اين كارها را ميكند تا بلكه آماده شود كه خداوند، پادشاه جهان، توجهاش را به او كامل كند و نگاهاش را خيره سازد تا اينكه پادشاه او را بعنوان صيد هميشگي و ابدي خود بپذيرد و در اين صورت او تا ابد با پادشاه آسمانها، با خداوند جهان خواهد زيست. در اين حال است كه براي اين همزيستي، خداوند جهان، روح خود را كه روح آسمانهاست به او ميدهد، در او ميريزد و با روح خود او را براي هميشه در بر ميگيرد. (5)
ï مسيح از بزرگترين استادان صيادي بود و در ميان حواريون مسيح، پطروس و پولس صيادترينها بودند. وقتي كه مسيح فرمود به دنبال من بياييد تا شما را صياد مردم سازم، اشاره اش به همين بود. (6)
ï بسياري از انواع ارواح و بويژه انسانها شبيه به حيوانات و جانوراناند. خزندگان، حشرات، پرندگان، چهارپايان و ديگران. روح بعضيها شبيه فرشتهها و ملائك و نورهاست. و انسانهاي نايابي كه روحشان ملك خداست و روح خداست. (7)
ï اقتدار روح آدمها را با قوه باتريها هم ميشود مقايسه کرد. باتريهاي نيم ولتي و يک و نيم ولتي، نه ولتي، و نيز ولتاژهاي دو رقمي، سه رقمي و دهها رقمي. آخرين اين باتري ها، باتري هستهاي است. اگر بتوان قائل به ابَرباتري هم شد بايد آن را از نوعي دانست که اتصالش به بي نهايت است. (8)
ï با صيد ارواح كوچك و ذرات نور و سايه، صيادان نور، خود را براي صيد ارواح بزرگ و نورهاي عظيم آماده ميكنند و اگر به صيد ارواح بزرگ نائل آمدند آمادهاند تا بزرگترين و حقيقي ترين، خداوند، آنها را صيد نمايد. (9)
ï چقدر خوشبخت است انساني که مانند سگ وفادار خداست. سگ وفاداري که روز و شب در خدمت خدا و براي خداست. ميدانيد چرا بيشتر انسانها سگ را دوست دارند و بيش از هر حيوان ديگري سگ را به زندگي خود وارد کردهاند و در باره آن داستانها ساختهاند و گفته اند؟ اگر تواضع تو آنقدر نيست که سگ وفادار و بي انتظار خدا باشي، و اگر تو صياد روحي، پس مثل باز شکاري باش که بر دست خدا نشسته است و آماده که خداوند او را بسوي هدفي گسيل کند تا آن را براي کارهاي خدا صيد کند. (10)
ï در اوايل تمدن بشري كه تمدني باطني بود، انسان با به يادآوري سقوط خود از آسمان تصميم گرفت كه دوباره به آسمان برگردد و در اين جهت به كشف راهها و روشهاي صعود به آسمان پرداخت. نتيجة اين كشفيات و شهودات پديد آمدن دستههاي مختلف فنون باطني شد كه در قدم بعدي، اين فنون باطني شكل بيروني به خود گرفتند و ظاهر گرا شدند. كشاورزي و باغباني، صيادي و شكار، نماز و اسماء مقدس، موسيقي و رقصها و آيين قرباني از همين سنخ بودند. فنوني براي روح زايي و زايش روح و صعود به آسمان. اما بعداً اين فنون بعنوان روشهايي براي زندگي زميني، توسط پيروان آن روشن بينان تغيير شكل داده شد. (11)
ï تا فرصت هست بايد همة اقتدار از دست رفته را بازيابيد و همه شكستها را به توفيقها بدل كنيد. مخصوصاً شكستهايي كه با خود، اقتدار روح شما را برده است. براي فتح بزرگ، احتياج به فتحهاي متعدد كوچكتر داريد. (12)
ï تو بايد به پادشاه نشان دهي كه نامزد وفادار او و بلكه وفادار ترين هستي. بنابراين بايد عدم خودباختگي خود را با قدرت تمام و بدون كمترين تزلزل نشان دهي. بايد اين را آشكار كني، كه فقط و فقط او را ميخواهي و و در هر شرايطي او تنها حقيقت زندگي تواست. در اين صورت، پادشاه وفاداري تو را خواهد پذيرفت و با تو تا ابد وفادار خواهد ماند و تو را خواهد داشت. (13)
ï عيسي مسيح يكي از بزرگترين صيادان بود كه هنر صيد ارواح انسانها را به حواريون و بويژه چهار تن از حواريون خود و در رأس آنها، پطروس ماهيگير، آموخت. سليمان نبي (ع) نيز تبحر چشمگيري در صيد و مهار ارواح و جنيان و حتي شياطين داشت. اكثر انبياء بزرگ توان بالايي در صيد ارواح داشتند.گاهي آنها به جاي صيدهاي متعدد، تنها به يك صيد بزرگ دست ميزدند. صيد بزرگ الياس نبي، اليسع بود...(14)
برگرفته از دوره هاي الاهيسم باطني (دوره نجومي)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر