آشنايي با درمانگران و شفاگران
(قسمت اول)
درمانگران روحي و كساني كه توانستهاند
از طريق قواي روحي و الهي به درمان بيماران و دردمندان بپردازند هميشه در طول
تاريخ وجود داشتهاند. بعضي از اين افراد داراي قدرتي غيراكتسابي و به اصطلاح
مادرزادي بودهاند و گروه ديگر به صورت اكتسابي چنين قدرتي را كسب كردهاند. اما
در اين ميان عدهاي هم بودهاند كه بر اثر يك اتفاق دروني و پس از يك دگرگوني
باطني، واجد چنين نيرويي شدهاند. البته درمانگر بودن اين افراد بهآن معنا نيست
كه آنان جملگي دست به درمان بيماران بسياري زدهاند. ممكن است بعضي از درمانگران
بزرگ تاريخ به تعداد كمي از موارد درمان و شفا دست زده باشند يا حتي نشانهاي كه
از آنها ظاهر شده است ارتباطات اوليه با درمانگري نداشته است اما بعداً چنين
معنايي را از خود بروز داده است.
مثلا جسد ريتا تا دهها سال بعد
از مرگاش همچنان سالم و قوي بود. او در زمان زندگي خود نمونة قابل توجهي از درمانگري
را ارائه نكرد اما بعد از مرگ، جسد وي تا نزديك به دو قرن، همچنان سالم و
معمولي، مثل روز اول بود. در دوران حيات او تنها يك نشانة مهم از او ظاهر شد. او
يك تكه چوب خشك و مرده را در زمين فرو كرد و هر روز به آن توجه نمود. پس از مدتي
اين تكه چوب مرده، جوانه زد و تبديل به درخت انگور بزرگي شد كه پس از قرنها، هنوز
هم اين درخت پابرجاست و هر سال ميوه ميدهد. هر سال برگها و ميوههاي اين درخت
براي درمان بيماريها جمعآوري شده و به نقاط مختلف جهان ارسال ميشود.
تعداد درمانگران قديمي آنقدر زياد است
كه جمعآوري بيوگرافي همة آنها يك كار تحقيقي مفصل را ميطلبد. اين درمانگران به
همة اديان تعلق داشتهاند. اسلام، مسيحيت، يهود، هندوئيسم و حتي ملل و اقوامي كه
ظاهراً به دين خاصي پايبند نيستند... در قرن نوزدهم و بيستم ناگهان موضوع درمانگري
روحي، بعد از قرنها در حاشيه ماندن و نيمهجان بودن، دچار حياتي نوشد و تعداد
قابل توجهي از درمانگران باطنگرا از كشورهاي مختلف سربرآوردند. اين بار علاوه بر
كشورهايي كه تا قبل از اين سابقة طولانيتري در موضوع داشتند مثل انگلستان، فرانسه
و هند، از ديگر كشورها هم نمونههاي جديدي ظاهر شد. چين، روسيه، ژاپن و بيش از همة
آنها برزيل، فيليپين و آمريكا.
آنچه بهعنوان درمان باطنگرا (درمان
نامتعارف) ميشناسيم به رشتههاي مختلفي تقسيم ميشود و برخلاف تصور عمومي فقط يكي
از اين حوزهها به شفا (درمان از نوع شفا) اختصاص دارد. اولين گروه از درمانگران
غيرپزشك، شامل كساني ميشوند كه با استفاده از روشهاي گوناگون پزشكي مكمل به
درمان بيماران خود ميپردازند. گياهدرماني، آبدرماني، ماساژدرماني، بازتابشناسي
كف پا، ويتاميندرماني،پاندولدرماني و هيپنوتيزمدرماني نمونهاي از اين روشهاي
درمانياند كه به مجموعه آنها طب حاشيه گفته ميشود. البته تعداد انواع روشهاي
درماني نامتعارف به بيش از صد و شصت روش ميرسد كه بعضي از آنها يا بهدليل
ناشناخته ماندن و يا غيرمؤثر بودن، در تقسيمبنديهاي طب حاشيه بهحساب نميآيند.
اگرچه درصد موفقيت روشهاي طب مكملدربارة همة بيماريها كمي مأيوسكننده است اما
بعضي از روشهاي طب حاشيه توانستهاند توفيق اميدواركنندهاي را دربارة معدودي از
بيماريها بهدست آورند. گروه دوم درمانگران كه به درمانگران روحي معروفاند عموماً
با اتكاء به قدرت روحي خود يا ديگر مراجع روحي عمل ميكنند. تفاوت زيادي ميان كار
اين عده با گروه اول وجود دارد. (اين تقسيمبندي از درمانگران باطنگرا، تقسيمبندي
رايج آن است.) گزارشها نشان ميدهند كه بعضي از درمانگران روحي كه در كار جراحي
روحي تبحر دارند تاكنون نتايج جالبي را از كار خود ارائه دادهاند.
نتايج اين جراحيهاي روحي بر خلاف ديگر
روشهاي طب حاشيه و انرژيدرماني، تا حد قابل توجهي اميدواركننده است.
ما وقتي اسم درمانگر روحي را ميشنويم
از او انتظار معجزه را داريم اما تقريباً اكثر درمانگران معروف فاقد چنين توانايي
خارقالعادهاي ميباشند. آنها در نهايت قادرند تنها بر برخي از بيماريها آن هم
تا حد معيني اثر بگذارند. اين واقعيتي است كه بارها توسط مراكز تحقيقات پزشكي و در
سطح بينالمللي اعلام شده است. تاكنون چندين گروه تحقيقاتي از دانشگاههاي معتبر
جهاني (مانند هاروارد) مأمور بررسي نتيجه كار انرژي درمانگران شدهاند اما همة
آنها به اتفاق نتايج تقريباً مشابهي را اعلام كردهاند. وجه مشترك گزارش مراكز
تحقيقاتي مذكور اين است كه اسناد و شواهد قابل توجهي براي اثبات ادعاي انرژي
درمانگران وجود ندارد. تاكنون يك نمونه قابل اثبات از درمان بيماريهاي صبالعلاج
يا درمان مؤثر و قطعي ساير بيماريهاي پيچيده از هيچ يك از مراكز انرژيدرماني و
انرژيدرمانگران در سراسر جهان گزارش نشده است. به همين دليل بسياري از مراكز
تحقيقاتي پزشكي روشهاي انرژيدرماني را خارج از مقولة طب مكمل دانسته و آن را به
مثابة يك روش درماني نميپذيرند. برخلاف نتايج مأيوسكننده كار انرژيدرمانگران،
معدودي از درمانگران و جراحان روحي بوده و هستند كه توانايي آنها در زمينة درمان
بيماريها بيش از آن چيزي است كه در بازارهاي انرژيدرماني و معالجاتمشابه رد و
بدل ميشود.
اين افراد (جراحان روحي) تحت حمايت
روحي و با وسايل اوليه و بدون رعايت معموليترين شرايط بهداشتي، به جراحيهايي
جسمي دست ميزنند. بعضي از اين افراد بهجاي استفاده از چاقو (آن هم نه چاقوي
جراحي بلكه چاقوي آشپزخانه) از انگشتان خود استفاده ميكنند و بدن بيمار را با
انگشتان خود برش ميزنند. بيشتر جراحان روحي در برزيل و فيليپين ساكن هستند و
تاكنون هزاران جراحي موفق از اين جراحان روحي گزارش شده است. در اين نوشتار به يك
از اين نمونهها اشاره ميكنم. خوزه دو فريتاس معروف به آريگو.
آريگو در 15 سال آخر عمر خود توانست به
هزاران بيمار كمك كند. او پشت يك ميز و روي يك صندلي مينشست و بيماران به ترتيب
از جلوي او عبور ميكردند. در همان حال او داروهايي را به زبان پرتقالي يا آلماني
روي يك تكه ورق (براي هر يك از بيماران) مينوشت. در بيشتر مواقع، بيماران با مصرف
اين داورها درمان ميشدند بعداً اين داروها توسط گروهي از پزشكان متخصص مورد
بازشناسي قرار گرفت و معلوم شد همة آنها متناسب با حال بيمار بودهاند. آريگو در
سال 1968 توسط يك گروه محقق متشكل از 6 پزشك و 8 دانشمند به سرپرستي آندريا
پوهاريچ مورد مطالعه قرار گرفت. در پايان كار، گروه تحقيقي مربوطه كارهاي آريگو را
تأئيد كردند. وقتي از آريگو پرسيدند چطور بيماريها را تشخيص ميدهد و دارو تجويز
ميكند او پاسخ داد كه هنگام تشخيص، روح دكتر فريتز (كه به قول او در سال 1918
درگذشته بود) در گوش راستم حرف ميزد. البته آريگو علاوه بر تشخيص و دارونويسي
گاهي هم به جراحيهاي روحي دست ميزد. او گاهي با چاقوي آشپزخانه و قيچيهاي
معمولي و در شرايط كاملاً عفوني در حالي كه مردم اطراف او جمع ميشدند، به اعمال
جراحي ميپرداخت. حتي در چند مورد اينكار را در وسط خيابان انجام داد. دكتر
پوهاريچ (رياست تيم تحقيقاتي) يكي از مشاهدات خود را درباره جراحيهاي آريگو اينچنين
شرح ميدهد:
«آريگو به مرد بيمار گفت شلوارش را
پايين بكشد. سپس يك چاقو دست گرفت و آن را با پيراهنش پاك كرد. شكم بيمار را چاك
داد. ماهيچههاي ديوارة شكم را به يك طرف گذاشت، روده را بيرون آورد و با خونسردي
تمام يك قسمت از روده را قطع كرد. مثل آن بود كه يك تكه كالباس را ميبرد. سپس
روده را در جاي خود گذاشت و عضلات ديوارة را دوباره به هم نزديك كرد. او هرگز از
بخيه استفاده نميكرد. براي پوشاندن زخم آن مرد هم، از كمر مرد يك ميخ در بدن او
كوبيد و گفت همين كافي است.»
گروه تحقيقي دكتر پوهاريچ كه از اين
جراحيها و جراحيهاي مشابه (توسط ديگر جراحان روحي) فيلمبرداري كرده است (علاوه
بر فيلمبرداريهايي كه گروههاي مستقل ديگر از كار چنين افرادي داشتهاند) او دربارة
آريگو (در جمعبندي نظرات گروه تحقيقي) ميگويد: «آريگو اين كار را انجام ميدهد ولي من نميدانم كه چگونه؟ او به تنهايي
به اندازة يك بيمارستان بزرگ بازدهي دارد».
بعضي از شخصيتهاي علمي ديگر هم
گزارشاتي را دربارة جراحان روحي دادهاند.
يكگروه پزشكي و فيلمبرداري با حضور
دكتر المرگرين و دكتر آليس گرين گزارشاتي دربارةاعمال تعدادي جراح روحي در فيلپين
تهيه كرده است. او در قسمتي از شرح مشاهدات خود ميگويد: «بيشتر اين جراحان روحي
هنگام كار خود حالتي معمولي داشتند اما بعضي از آنها هم درحالت خلسه فرو ميرفتند...»
او در ضمن گزارش خود از يكي از جراحان روحي معروف نقل ميكند كه ظاهر كردن خون و
انساج و بافتهاي بدن فقط به اين دليل است كه بيماران به كار ما اعتقاد داشته
باشند. او پس از شنيدن اين جمله شاهد صحنهاي ميشود كه اينگونه آن را توضيح ميدهد:
«سپس آگپااو دستش را حدود سي سانتيمتري شكم بيمار گرفت همانطور كه نگاه ميكردم
ديدم كه شكم بيمار باز شد و پرده صفاق نمايان گرديد...»
همچنيندكتر ليال واتسون، محقق مشهور
بينالمللي، پس از 8 ماه اقامت در فيليپين، از اعمال 22 جراح روحي در فيليپين گزارش
ميدهد.
تقريبابيشتر دانشمندان و متخصصاني كه
در زمينة بيماران شفايافته و درمانشده (به وسيلةمعالجات روحي) تحقيق كردهاند در
پايان به اين نكته اعتراف داشتهاند كه نميتوانند توجيه علمي و قابل قبولي برآنچه
ديدهاند و اتفاق افتاده است ارائه دهند بهعنوان مثال جورج ميك كه يكي از افراد
مذكور (سرپرست يك تيم تحقيقاتي) ميباشد مينويسد:
«در اين زمان
هيچ نظريه يا تركيبي از نظريههاي علمي وجود ندارد تا بوسيلة آنها بتوان اين پديده
(معالجات روحي) را توجيه كرد...
تهيه
و تأليف: پريا
پينوشت:
1ـ بعضي از اين افراد هم اكنون در قيد
حيات نيستند.
منبع: فصلنامه علوم باطني
شماره 7 و 8 ـ پاييز و زمستان
84
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر