۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

چگونه رؤیابینی می‌تواند یک هنر باشد




هنر رؤيابيني (قسمت دوم)
(1)هم‌چون ديگر پديده‌هاي باطني، رؤيابيني نيز تاكنون در سطح متعارف (عمومي ‌و عاميانه)، نامتعارف (خاص و غير عمومي) و اسراري به تجربة بشر رسيده است. براساس هنر رؤيابيني در الاهيسم و آنچه دانش روح‌زايي در اين‌باره بيان مي‌كند، رؤيابيني و رؤياها در سه حيطة‌ كلي اتفاق مي‌افتند. حيطة اول، رؤياهاي مردمي‌است. اين حيطه داراي دو سطح است. يك سطح آن شامل رؤياهاي عادتي و همه‌گير است كه تقريباً همة مردم آن را مي‌بينند. سطح دوم، رؤياهاي زنده و قطره‌اي است. رؤياهايي خاص كه براي عدة كمتري از مردم رخ مي‌دهد. دو حيطة‌ ديگر رؤيا ‌عبارت است از رؤيابيني نبوي و هنر رؤيابيني خلاق كه هر يك از اين‌ها نيز خود داراي حوزه‌ها و سطوح مختلفي‌اند.
قاعدتاً همة شما كم و بيش با رؤيابيني، آن‌طور كه براي همة‌ مردم اتفاق مي‌افتد، آشنايي داريد. اين نوع خواب‌ها عموماً انعكاس تمايلات، ترس‌ها و فشارهاي دروني انسان هستند. از چيزي مي‌ترسيم و در عالم خواب، ترس خود را كه اكنون به يك تصوير فيلم مانند تبديل شده، مي‌بينيم. به چيزي ميل داريم و نتوانسته‌ايم ميل خود را آن‌طور كه بايد، به عمل در آوريم بنابراين خواسته يا تمايل ما يا نيمه‌كاره مانده، يا سركوب شده يا هنور فرصت بروز پيدا نكرده. بنابراين همين تمايل بروز نكرده (به هر دليل) خودش به  يك صحنة رؤيا تبديل مي‌شود. مجموعة چيزهايي كه در طول بيداري توجه ما را به خود جلب مي‌كنند و تفكر ما را به خود مشغول مي‌سازند، اگر حسابشان در همان زمان بيداري تسويه نشود، خود را به شكل متناسب در عالم رؤيا بروز مي‌دهند…
بعد از رؤياهاي عادتي معمول كه براي اكثر مردم رخ مي‌دهد گروه ديگري از رؤياها قرار دارند كه تعداد كمتري از مردم موفق به تجربة آن مي‌شوند. اين‌ها رؤياهاي خاص هستند.
و اما رؤياهاي خاص. اين رؤياها گاهي و آن هم براي معدودي از مردم اتفاق افتاده و ممكن است اتفاق بيفتد. اما همين گه‌گاه بودن چنين رؤياهايي نشان‌دهندة آن است كه مي‌توان از راه‌هايي، اين حيطة رؤيابيني را از طرق هماهنگي به كنترل درآورد. به عبارتي چنين رؤياهايي را به صورت كنترل شده و گزينشي تجربه كرد. در الاهيسم و دانش روح‌زايي، به چنين رؤياهاي خاصي «رؤياهاي زنده و قطره‌اي» گفته مي‌شود. حيطة «رؤياهاي زنده» دومين حيطه از جهان رؤيابيني است.
اگر مرحلة اولية خواب ديدن را كه رؤياهاي فراگير و عمومي ‌است، رؤياهاي مرده و نيمه‌جان فرض كنيم، رؤياها پس از عبور از اين مرحلة‌ عادتي و همگاني، به دليل تماس با «آتش روح» دچار «تولد» شده و زنده محسوب مي‌شوند . . . رؤياهاي زنده، همان‌طور كه از نامشان پيداست زنده هستند و بنابراين حامل قطراتي از نور و حيات مي‌باشند. از اين‌رو در روح‌زايي به آن‌ها رؤياهاي «قطره‌اي» هم گفته مي‌شود. رؤياهاي قطره‌اي ممكن است براي هر انساني رخ دهد اما براي عدة معدودي، اين رؤياها به صورت مكرر اتفاق مي‌افتند. اين قطرات نور كه به صورت رؤيا تجسم پيدا كرده‌اند مي‌توانند حامل اخباري از گذشته و آينده باشند يا ناشناخته‌ها و ناگفته‌هاي زمان حال را بيان كنند. بسياري از مردم ممكن است خواب‌هايي ديده باشند كه در آينده عيناً يا مشابه آن اتفاق افتاده باشد يا در خواب متوجه چيزهايي شده باشند، كه در بيداري قادر به دانستن آن‌ها نبوده‌اند. نمونه‌هاي زيادي وجود دارد كه افراد در طول خواب به راه‌حل مسائل خود دست پيدا كرده‌اند. تقريباً در بيشتر مواقعي كه حادثه‌اي طبيعي به ويژه حوادث ناگوار رخ داده است، افرادي قبلاً  آن‌را در پرده يا به صورت مستقيم، در خواب ديده‌اند . . .
البته موضوع رؤياهاي قطره‌اي هميشه هشدارها و بشارت‌ها و دسترسي به اطلاعاتي دربارة گذشته و آينده نبوده بلكه بعضي از اين قطرات رؤيا، در درونِ خود، حاوي انرژي بوده‌اند. اين شكل از رؤياهاي انرژيايي ممكن است براي رؤيابين، انرژي شفا‌بخش يا مخرب را به ارمغان آورده باشند. حتي شكلي از رؤياهاي انرژيايي وجود دارد كه شخص بعد از ديدن آن، تا پايان عمر خود واجد نوعي انرژي (و اكثراً انرژي شفابخش) بوده است. بنابراين شخص بعد از ديدن چنين رؤيايي در اثر ارتباط گرفتن از طريق اين رؤيا به يك شفا‌دهنده (با انرژي محدود) تبديل شده است . . .
رؤياهاي زنده گاهي مي‌توانند به صورت مشاور و راهنما عمل كنند. يعني بر اساس آنكه زنده‌اند، در طول بيداري، رؤيابين بر اثر تمركز بر آن، با آن مشورت كرده است و از طريق آن راهنمايي شده است. چنين رؤياهايي، حتي گاهي در طول زمان، نقش يك معلم را براي فرد ايفا كرده‌اند. به عبارتي شخص، رؤيايي ديده است كه اين رؤيا در شرايط مختلف، به صورتي راهگشا و راهنما تفسير و تعبير مي‌شود. اين‌گونه رؤياها (رؤيا‌هاي زنده و قطره‌اي) در مواقعي توانسته‌اند به عنوان واسطه‌اي بين انسان و موجودات غيبي و به ويژه ارواح مردگان عمل كنند. در اين شرايط، رؤيابين از طريق خواب خود توانسته است با ارواح رابطه برقرار كند يا اينكه ارواح با او ارتباط برقرار كنند. رؤيا‌هاي قطره‌اي درواقع قطراتي هستند كه از عالم غيب به سمت انسان مي‌آيند. اما اين قطره‌ها ممكن است آن‌قدر قوي باشند كه حتي انسان را، در حين رؤيا، با خود به سفري در حيطه‌ها و زمان‌ها و مكان‌هاي ديگر ببرند. افرادي كه در طول خواب، داراي تجارب واقعي خروج (از جسم) و سفر به نقاط ديگر شده‌اند، ممكن است با چنين قطره‌هايي برخورد كرده باشند . . .
رؤياهاي زنده مستقيماً آگاهي و هوشياري انسان را تحت تأثير خود قرار مي‌دهند و ميزان درك انسان را (به طوركلي يا جرئي) تغيير مي‌دهند. لذا بسياري  از رؤيابينان، اين موضوع (دگرگوني معرفت( را مهم‌ترين تأثير رؤيا مي‌دانند كه البته اين نگاه در بين همة گروه‌هاي رؤيابيني عموميت ندارد . . .
در اينجا قصد ندارم به همة مصداق‌هاي رؤياي زنده و قطره‌اي اشاره كنم؛ اين چيزي است كه همة ما با كمي‌دقت و جستجو در رؤياهاي خود يا خواب‌هاي اطرافيان‌مان مي‌توانيم فهرست‌اش را به دست بياوريم. اما اين نكته را نگفته نگذارم كه اگر قدر رؤياهاي زنده و قطره‌اي را بدانيم و با آن‌ها برخوردي قدرشناسانه و توأم با معرفت داشته باشيم، انتظار مي‌رود كه رؤياهاي ما مسير تكاملي خود را با سرعت و جديت بيشتري طي كنند. در اين صورت، قطرات حياتي نهفته در رؤيا بزرگ‌تر مي‌شوند، ظرفيت رؤياها براي حمل كردن قصدها و نتايج مختلف بيشتر مي‌شود، كارهاي بيشتري از رؤيا‌هاي ما ساخته مي‌شود و كارايي‌هاي آن‌ها بالاتر مي‌رود. رؤياهاي زنده نشانه‌اي از آن هستند كه هنوز آتش روح ما خاموش نشده و روح ما هنوز زنده است (اما اين، تنها نشانة آتش روح نيست) بنابراين مي‌توانيم اين آتش را فروزان‌تر كنيم؛ مي‌توانيم جرقه را به صاعقه تبديل كنيم و حتي با پرورش روح خود، كرم شب‌تاب را به خورشيد جهان‌تاب بدل نماييم . . .
در اين مقطع از رؤيابيني (رؤياهاي زنده و قطره‌اي) رؤياها مي‌آيند و مي‌روند. هر وقت بخواهند، ديگر نمي‌آيند. خيلي وقت‌ها خبري از آن‌ها نيست و گاهي سرزده پيدايشان مي‌شود. در        اين مرحله، ما هيچ كنترلي بر رؤيا‌هاي خود نداريم. حتي اگر براي كنترل‌‌شان دست به تلاش بزنيم يا در كمين‌شان بنشينيم (بخوابيم) تا بلكه آن‌ها را در تور (چشمان) خود گرفتار كنيم، ممكن است ديگر هرگز به سراغ ما نيايند. حالت رؤياها در چنين وضعيتي مثل وقتي است كه پرنده‌اي به سراغ ما مي‌آيد. يك وقت‌هايي مي‌آيد و يك وقت‌هايي نمي‌آيد اگر هم متوجه بشود كه خواسته‌ايم او را در تله بيندازيم شايد هيچ وقت نيايد. حتي اگر فضا را شلوغ كنيم و بقيه را هم از موضوع آمدن پرنده با خبر كنيم شايد پرنده وحشت كند و ديگر پيش ما نيايد. اما مي‌توانيم كاري كنيم كه پرنده، خودش از سر ميل و اشتياق هر چه بيشتر به ملاقات ما بيايد و به عنوان هديه، او خبرهاي بيشتري براي‌مان بياورد و ما را به نقاط دوردستي ببرد. به همين دليل است كه مي‌گويم بايد با رؤياها رفتاري توأم با معرفت و قدرشناسي داشته باشيم. در وقت ديگري اگر فرصت آن رخ دهد مي‌گويم كه بايد با رؤياها چطور رفتار كرد؟ چطور قدر آن‌ها را دانست و قدرشناسي كرد؟ چگونه با آن‌ها ارتباط داشت و چگونه با آن‌ها زيست؟ اين دانشي است كه به درد همه مردم نمي‌خورد بلكه فقط به درد كساني مي‌خورد كه درد آن را دارند. ولي كساني كه چنين دردي ندارند اين نكته را فراموش نكنند كه حتي اگر آنان، به رؤياهاي زندة خود بي احترامي ‌و قدرنشناسي كنند و آن‌طور كه بايد، با آن‌ها رفتار نكنند، بزودي متوجه اين واقعيت مي‌شوند كه رؤياهاي آن‌ها خودشان مولد درد و زخم خواهند شد. ما به عنوان بشر نيازهاي زيادي داريم؛ و نياز به دانستن بعضي از ناشناخته‌هايي كه دانستن‌شان براي ما ضروري است و مي‌توانند مسائل مهم ما را حل كنند. نياز به ارتباط با وجوه ديگر اين جهان؛ براي تجربة زندگي جديد. نياز به تخليه شدن از انرژي‌هاي مخرب. نياز به كسب انرژي‌هاي زيستي. انرژي‌هايي كه مي‌توانند بعضي از مسائل مهم ما را حل كنند يا برخي از آرزوها و قصدهاي ما را به تحقق برسانند. ما نياز داريم كه كانال ارتباطي با خود را در اختيار غيبي كه ما را احاطه كرده است قرار دهيم تا غيب بتواند، هر زماني كه بخواهد با ما گفتگو كند؛ چيزهايي كه مي‌خواهد براي‌مان بفرستد و پيام‌هاي ما را بشنود. ما نيازهاي بسياري داريم كه از راه‌هاي ديگر تأمين نشده‌اند يا نمي‌شوند و هنر رؤيابيني (و نخست، رؤياهاي زنده) راهي براي پاسخگويي به اين نيازهاست. از طريق هنر رؤيابيني ما مي‌توانيم مسائلي را از زندگي خود حل كنيم كه حتي تصور آن مشكل است. با استفاده از امكان رؤياها كه در اختيار تقريباً همة ما قرار دارد، مي‌توانيم كاري كنيم كه پيش از اين حتي در رؤيا هم نديده‌ايم. اين اولين قدم راه رؤياهاست: «رؤيا‌ها را جدي بگيريم»
براساس تعليمات ايليا «ميم» رام‌الله (برگرفته از درس‌هاي روح‌زايي و هنر رؤيابيني خلاق)
شرح و بازنويسي: پِريا (شباب حسامي)
پي‌نوشت:
   1- قسمت اول اين متن در نشرية هنر زندگي متعالي، شماره 1 شهريور 1381 ( و هم‌چنين در نشريه شماره 1علوم باطني بهار 83) و مقدمة كتاب رؤيابيني كنترل شده و
    ارتباط با رؤياها (نشر حم 1384) به چاپ رسيده است.

هیچ نظری موجود نیست: