بسم الله الرحمن الرحيم
استاد
فتاح معروف به ايليا «ميم» بعد از سالها تهديد و فشار توسط يكي از نهادهاي مرموز
امنيتي با عنوان اداره ضد اديان و فِرَق، معروف به اداره ضد اديان در تاريخ
7/3/1386 دستگير و به يکي از سلولهاي ويژۀ زندان 209 اوين منتقل شد. بعد از شروع
تهاجم رسانهاي که رأس پيکان آن از طريق اداره ضد اديان و با واسطه هايي، در يك روزنامۀ
افراطي ظاهر شد و بعد از اوج گرفتن اين تهاجم رواني در زمستان سال 1385، بالاخره
چند ماه بعد و به گفته اداره ضد اديان، قرار بر اين شد كه استاد ايليا «ميم» در
زمان مناسب و بدون اطلاع شاگردان و پيروان دستگير شود. برخي از اتهامات گفته و
ناگفتۀ ايليا، عبارت بودند از بدعت گذاري در دين، مسيحيت گرايي و تبليغ مسيح،
اشاعۀ پلوراليزم و تکثرگرايي معنوي، توطئه بر عليه نظام اسلامي، استحالۀ ديني از
طريق تلاش براي پيوند دين اسلام، مسيحيت و يهود، گسترش ليبراليزم معنوي و اسلام
آمريکايي و برخي اتهامات متعارف که در اين گونه موارد مطرح ميشود، مانند: توهين
به مقدسات، تبليغ بر عليه نظام و اقدام بر عليه امنيت ملي از طريق راه اندازي
تشکيلات سرّي و مخفيانه و فرقه سازي (ايليائيسم).
اما در واقع جرم او يک چيز است:
مخالفت با اسلام خشونت طلب، مخالفت با دينداري خشن و القاعدۀ فرهنگي؛ اشاعۀ آزادي
معنوي و معنويت آزاد (اما در چارچوب قرآن)؛ مخالفت با قرائت ديني منجمد و جمود
آور؛ و تفسير قرآن با ديدگاهي متفاوت. طي پنج ماه گذشته اخبار موثق زيادي از زندان
دژخيمان فرهنگي که مسئوليت آن بعهدۀ اداره ضد اديان است به گوشمان رسيده است.
ايليا در همۀ اين ماهها تحت شديدترين فشارها و شکنجههاي روحي و رواني براي انکار
گذشته، انکار حقايق و انکار کارهاي بزرگي که طي پانزده سال گذشته توسط او و حرکت
او به وجود آمده، قرار دارد. به توصيۀ استاد پيروان او ماهها سکوت کردند و در
خاموشي به تفکر و تأمل پرداختند تا بلکه مسئولين مربوطه، خود به القاعدۀ فرهنگي و
طالبان مذهبي ايران پاسخ دهند. اما ماهها گذشت و از واکنش مسئولين خبري نشد. اين
بي واكنشي به دليل توجيهات جعلي و تحريفات و سندسازيها و مونتاژهايي بود كه اداره
ضد اديان بر عليه استاد و پيروان او تهيه كرده بودند و به صورت خبرنامهها و بولتنهاي
ويژه به مسئولين ارائه ميدادند. بنابراين از امروز ما خود تصميم گرفتيم تا متناسب
با شرايط روز، به ميدان بياييم. بيش از چند ماه است که بزرگترين انديشههاي زندگي
بخش و عصارۀ افکار و کلام بزرگان در مسلخ تفتيش گران عقيده و قصابان انديشه و
آزادي و معنويت است. و ما در پاسخ به همۀ اين ظلمها از امروز تلاش ميکنيم تا
حقايق را فريادوار براي همۀ جهانيان آشکار کنيم.
ايليا «ميم» از سن شانزده سالگي
برآيند تحقيقات، تفکرات و مشاهدات خود را در ارتباط با جنبههاي باطن گرايي و علوم
باطني در قرآن و کلام خداوند و بنابراين تفسير معناگرا و باطن محور از کلام خدا،
در سطح محدودي از شاگردان عملاً آشکار نمود. اين تعاليم عملي و نظري تا سالها بعد
در همين سطح محدود جريان داشت تا اينکه در سن 23 سالگي اولين دورۀ عمومي سخنرانيهاي
استاد ايليا «ميم» در تهران آغاز شد و با استقبال فوق العاده و گسترده مردم و
بويژه جوانان، دانشجويان و اصحاب قلم و فرهنگ و فکر، مواجه گرديد. استقبال از
سخنرانيهاي استاد به حدي بود که بعد از مدت کوتاهي هيچ يک از سالنهاي سخنراني
موجود در تهران گنجايش پذيرش همۀ حاضران را نداشت. به همين دليل جلسات سخنراني در
زمانهاي مختلف از طريق فيلم يا نوار صوتي تکرار ميشد. طي سالهاي بعد و به دليل
اعمال محدوديتهاي همه جانبه و فشارهاي مختلف اداره ضد اديان، جلسات سخنراني کمتر
برگزار ميشد. هر چند روز حملۀ جديدي از طرف القاعدۀ فرهنگي و طالبان مذهبي که
پيوسته خواستار كنترل كامل حوزههاي دين و فرهنگ براي انواع استفادههاي ابزاري ميباشند،
صورت ميگرفت. تا اينکه در يكي از جلسات سخنراني در استاديوم شهيد شيرودي تهران،
براي اولين بار تهاجم فيزيکي و آشکاري بر عليه استاد انجام شد که به دليل موضع
گيري و دفاع قدرتمند مردم، نقشۀ دستگيري استاد در اين روز با شكست مواجه گرديد.
بعد از اين اتفاق، حجم تهاجم و موج ترور شخصيتي و اجتماعي استاد ايليا «ميم» شکل
جديدي به خود گرفت و با شدت بيشتري در خبرنامههاي خشونت طلب و طالباني ظاهر شد.
طبق خبر رسمي خبرگزاري فارس، چهار نهاد بزرگ امنيتي و فرهنگي مأمور برخورد با
استاد ايليا «ميم»، طرفداران او و كليه جريانهاي معنوي شدند. ساخت برنامههاي
تلويزيوني و القاء پيامهاي انحرافي به مردم، ساخت برنامههايي نظير ميزگردهاي
فرهنگي و بررسي معنويت جديد، انتشار اخبار دروغ در بارۀ استاد در رسانه ها، نسبتهايي
مانند مسيحاي جديد، دالايي لاماي ايران، حلقۀ بعدي اشو راجنيش و کريشنا مورتي،
پيامبر غيرمذهبيان و بي دينان، مبلغ معنويت منهاي شريعت، عامل امريكا و استكبار
جهاني و مبلغ مبارزه منفي، جادوگر قرن بيست و يکم، ماهاتما ايليا،گاندي ثاني،
مارتين لوتر، دست نشاندۀ غرب، ملحد، مرتد، بدعت گذار، فاسد، ليدر فرهنگي آمريکا،
شياد و کلاهبردار، مبلغ تنوع گرايي و کثرت گرايي معنوي، دين جديدي به نام ايليا
ئيزم، مردي که زنها و مردها و کودکان و پيران را افسون ميکند و دينشان را از آنها
ميگيرد، فاسد کنندۀ اسلام و الفاظ تحريک کنندۀ ديگر، واژههايي بودند که ظاهراً
از طرف منابع مستقل اما در واقع از يک نهاد برآيندي که نمايندۀ چهار نهاد بزرگ
فرهنگي و امنيتي به نام اختصاري ادارۀ اديان بود سرچشمه ميگرفت. در همين زمان يكي
از روزنامههاي بسيار افراطي (احتمالاً بدون اطلاع مدير مسئول) طي چند نوشته در
حملات بسيار تندي (از طرف عوامل اداره ضد اديان) به استاد ايليا، ساير مسئولان
قضايي و امنيتي را براي برخورد با استاد فراخوان کرد. در آخرين نوشتههاي اين
نشريه از تشکيل شعبهاي ويژه براي رسيدگي به اين موضوع خبر داده شد و از مردم دعوت
شد که براي هرگونه شکايت از استاد ايليا «ميم» به شعبۀ مربوطه مراجعه کنند اما بعد
از گذشت ماهها، از مراجعۀ شاکيان واقعي به دادگاه خبري نبود بنابراين پرونده بدون
شاکي و طرح شکايت بسته شد. در همين زمان قرار شد جلسۀ سخنراني استاد در استاديوم
صدهزار نفري آزادي برگزار شود که با مخالفت قاطع نهادهاي امنيتي مواجه گرديد.
برخورد با تعدادي از پيروان استاد و اخراج شاگردان استاد از ادارات دولتي و نيمه
دولتي به تدريج آغاز شد. اکثر نشرياتي که توسط شاگردان نزديک استاد و زير نظر
ايشان اداره ميشدند يا توقيف شدند يا با مشکلات و محدوديتهاي جديد روبرو شدند.
نشريه هنر زندگي متعالي، نشريه حرکت
دهندگان، نشريه هنرهاي زيستن، و نشريه علوم باطني دريک چشم به هم زدن تعطيل شدند.
جرم نشريات اين بود: تحريريهها و نويسندگان اين نشريات از شاگردان ايليا هستند و
نشريات زير نظر او فعاليت ميكنند. ديگر نشرياتي هم كه در ارتباط با استاد فعاليت
داشتند با محدوديتهاي جديد و فوق العادهاي مواجه شدند. نشرياتي مانند تفكر
متعالي، اخبار كودكانه و علم موفقيت و ساير موسسات انتشاراتي، فرهنگي و هنري نيز
با محدوديتهاي غيرمعمول روبرو شدند كه عدم فعاليت آنها عملاً اجتناب ناپذير ميشد.
کتاب تعاليم حق که جمع آوري قسمتهايي
از سخنرانيهاي استاد در سن 23 سالگي (يازده سال پيش) بود به همراه کتابهاي
همسرشان (روياي راستين، روياي راهستين، باغبان الهي و...) از اكثر کتابفروشيها
جمع آوري و توقيف شد. بعضي از فروشندگان از تهديدات مأموراني ناشناس براي فروش اين
کتابها سخن ميگفتند و ديگر حاضر به فروش آن نبودند.
اکثر NGOهايي
که توسط شاگردان استاد اداره ميشدند، NGOهايي در زمينه امور فرهنگي، تفكري،
هنري، تحقيقات، خيريه، محيط زيست و غيره نيز با موانع لاينحل يا توقيف روبرو شدند.
اين روش نيز كارگر نشد و مدتي بعد، احضار علني برخي از نزديکان استاد به ادارۀ
اديان و تلاش براي اعتراف گرفتن بر عليه استاد شکل شتابندهاي به خود گرفت. برخي
ازمنازل بدون ارائه هيچ مدرك و حكم قضايي، تفتيش شد تا شايد مدرکي بر عليه استاد فراهم
شود. همۀ آثاري که به نحوي با تعاليم استاد ارتباط داشتند يا توسط شاگردان ايشان
تأليف شده بودند، با جواب منفي اداره ضد اديان كه اينك در جايگاه وزارت ارشاد عمل
ميكرد، روبرو شدند.
ظاهراً اداره ضد اديان بهترين راه حل
برخورد با اين حقيقت را در بكارگيري ناجوانمردانه ترين و غيرانساني ترين روشهاي
ترور شخصيتي و تخريب همه جانبه چهره فردي و اجتماعي ايليا كشف ميكند. دروغ ترين،
ناجوانمردانه ترين و سياه ترين حقهها در جهت تخريب شخصيت استاد و ترور رواني او
در سطح پيروان، در اينترنت و ديگر رسانهها، قويتر و پرحجمتر ميشود. اين روش،
قديمي ترين حقه منافقان بر عليه بزرگان، در طول تاريخ بوده است. در قرآن، تاريخ و
كتب مقدس چنين نمونههايي به وفور يافت ميشود. و آنها بزرگترين مكر خويش را به
كار بردند و مكر آنها نزد خدا (هيچ) است.[1][1]
مجموعه جوسازي ها، سم پاشيها و
تبليغات سراسر دروغ اداره ضد اديان و جعلها و اغفالگريهاي آنان باعث شد كه
جلادان فرهنگي و كماندوهاي القاعدهاي در تاريخ 7/3/1386 با يورش مغول وار به منزل
استاد و به يغما بردن آثار ايشان، او را در حالي كه كودك دوساله اش را در آغوش
داشت دستگير كردند و مورد ضرب و شتم قرار دادند. بر او زنجير زدند و او را به
قصابخانه انديشهها و قتلگاه آزادي بردند.
از همان روز اول از جانب استاد اين
پيام از 209 به گوش ما رسيد: «برخوردي نکنيد. در سکوت به تحليل و تفکر بپردازيد».
مدتي بعد، چند تن ديگر ازشاگردان استاد به بهانههاي مختلف دستگير شدند. عنوان
اوليۀ همۀ اين اتهامات «توهين به مقدسات، تبليغ عليه نظام اسلامي و اقدام بر ضد
امنيت ملي» بود و تنها قسمت دوم عناوين کمي با هم فرق ميکرد. اخبار مربوط به
شکنجهها و فشارهاي جسمي و روحي استاد روز به روز و از طرق مختلف بيشتر و بيشتر به
گوش ميرسيد. فشارهاي فوق العاده و دور از باور براي ضبط فيلم اعترافات ساختگي و
انكار حقايق، تا به اين وسيله حبس و اعدام شاگردان منتفي شود. خونريزيها از ناحيه
گوش و بيني، ادرار خوني، تزريقات مشکوک، تهوعهاي رو به ازدياد و استفراغ خوني،
جزئي از گزارشهاي هر روزهاي بود كه از طريق برخي از زندانيان امنيتي به بيرون از
زندان راه مييافت. مقارن با اين اخبار در بيرون از زندان اوين بدترين و بي سابقه
ترين تبليغات منفي و ناجوانمردانه ترين روشهاي تخريب شخصيت و ترور رواني از طرف
ادارۀ اديان شدت گرفته بود. اقدام همزمان از طريق سايتهاي اينترنتي، وبلاگها و
مطبوعات. محدودۀ تخريب ديگر فقط شامل استاد نبود. انواع دروغها و تهمتها در قالب
مسائل شخصي، خصوصي و خانوادگي به استاد و بعضي از شاگردان و همسر وي روز به روز بيشتر
ميشد. انواع مسائل بسيار خصوصي، شخصي و خانوادگي افراد، طي احضار آنان به اداره
ضد اديان، طرح ميشد. به احضارشدگان اطلاعات متناقض و شتابزدهاي داده ميشد.
مأموران احضاركننده خبر از حكم اعدام به دليل داشتن اعتقادات غيراسلامي دادند. در
جلسات احضار انواع نسبتهاي دروغ به استاد داده ميشد و از احضارشدگان درخواست ميشد
تا اين مطالب را در سطح پيروان و در سطح جامعه مطرح كنند. آنها ميگفتند كه حتي در
صورت آزادي موقت، حكومت به استاد اجازۀ سخنراني نميدهد. او نبايد بنويسد و يا با
مردم حرف بزند، حق ارتباط داشتن با شاگردانش را ندارد و حق خروج از كشور را هم
نخواهد داشت. به تدريج تهديد بر افشاي مسائل خانوادگي افراد، و يا تهديد به
دستگيري و زندان، بعنوان اهرمي براي فشار آوردن به شاگردان استاد جهت اعتراف سازي
و سندسازي در راستاي محكوم كردن ايليا به امري عادي تبديل شد. انگار قرار بود
تهاجم از حيطه افراد به ترور شخصيتي خانوادهها هم سرايت کند غافل از آنکه پاسخ هر
سلام، عليک است.
ترور شخصيت استاد از طريق جاعلانه
ترين و حقه بازانه ترين بولتنهاي ويژه براي برخي از مقامات که مخالف اين برخورد
بودند، آخرين درها (نمايندگان مجلس، مقامات عالي قوه قضائيه و...) را نيز بروي
شاگردان و پيروان استاد بست. اداره ضد اديان طي يك اطلاع رساني شتابزده و ناشي از
وحشتِ آشكار شدن حقايق و بر ملا شدن خطاها و جرايم ماموران خود، از بعضي از
مسئولين خواست با شاگردان استاد ملاقات نكنند. البته پيش از زندان و در زمان آزادي
هم، ملاقات با استاد گناهي بسيار بزرگتر شمرده ميشد چون ممکن بود حتي افراد شاخص
در سحر کلام و قدرت فهم و شعور او قرار گيرند. در محافل مختلف امنيتي و فرهنگي،
استاد ايليا «ميم» بر اثر تبليغات و تزريقات اداره ضد اديان بعنوان خطرناک ترين و
جنجالي ترين پديدۀ اجتماعي معرفي ميشد؛ كسي كه به هر قيمتي بايد بي اعتبار و بي
آبرو شود تا نفوذ و جذابيت خود را براي مردم و جوانان از دست دهد. آنطوركه بعضي از
مسئولين گفتند، استاد فردي بسيار خطرناك براي اسلام و نظام اسلامي معرفي شده بود
با تهمتهاي عجيب و متعدد.
احضار شاگردان به اداره ضد اديان شدت
گرفت. در اين احضارها (که در موقع لزوم گزارشات مکتوب آن منتشر خواهد شد) تلاش ميشد
که با استفاده از انواع روشهاي شستشوي مغزي، جنگ رواني و ترور شخصيتي، ارتباط و
علاقۀ افراد نسبت به استاد قطع شود و چهرهاي دروغين و جعلي از ايشان ارائه گردد.
در همين زمان، حرکت ديگري در ميان برخي از پيروان استاد شروع شد. حرکتي با محور
واکنش آينهاي به اداره ضد اديان، به اين ترتيب که هر کاري که با ما بکنيد همان
کار را با شما انجام ميدهيم؛ مقابله به مثل با منافقان و ظالمان. بنابراين حرکتي
در دفاع و حمايت همه جانبه از استاد ايليا «ميم» آغازشد که روز به روز در حال
افزايش است. و نوشتن اين متن کوتاه، خود يکي از قدمهاي روشنگرانه و افشاگرانه بر
عليه منافقان مسلمان نما و القاعدۀ فرهنگي است که بر عرصههاي بسياري از انديشه و
معنويت و فرهنگ سرزمين ما چنگ انداخته است.
از چند ماه پيش اخباري از بخش ويژه
209 به گوش ميرسد كه استاد تحت انواعي از فشارها و شكنجههاي جديد قرار دارد تا
آنطور كه گفته شده، فيلمي از استاد تهيه شود كه ايشان در آن به محكوم كردن خود
بپردازد. ظاهراً اين خود محكوم سازي بعنوان يكي از شرايط عدم برخورد شديد اداره ضد
اديان با پيروان و شاگردان استاد و جلوگيري از حبس سنگين و اعدام بعضي از نزديكان
ايشان ذكر شده است. تاكنون گزارش تائيد شدهاي از اجراي قطعي چنين طرح جنايتكارانه
و ضد بشري به دست ما نرسيده است اما به دليل انطباق آن با عملكرد بي رحم ترين و ضد
انساني ترين پليس مخفيهاي تاريخ يعني گشتاپو و در زمان امروز، شباهت آن به عملكرد
تروريستهاي القاعده در عراق كه هنر آنها در سر بريدن و شكنجه در جلوي دوربين است
و مهمتر از همه اينكه چنين طرحهايي به نام اسلام و قرآن و حكومت اسلامي انجام ميشود،
در صورت تائيد اين گزارش كه ميتواند براي همه جهان تكان دهنده باشد، پيروان استاد
انصراف خود را از هم ديني با القاعده فرهنگي و تفتيش گران اداره ضد اديان رسماً و
آشكارا اعلام خواهند كرد. در صورت ظلم و ستم و خفقان بيشتر و بسته شدن همۀ راهها،
ما مرگ را بر زندگي ذلت بار ترجيح داده و در اعتراض به اين ظلم و ستم جنون آميز...
در حال حاضر نزديک به چهل اثر از
استاد رام الله که برگردان سخنرانيهاي اوست توقيف شده است. تنها اثر منتشر شده
مربوط به سخنرانيهاي 23 سالگي (مربوط به يازده سال پيش) استاد ميباشد (به زودي
ديگر آثار استاد نيز منتشر خواهد شد). در کنار اين آثار، بيش از دويست پروژه
تحقيقاتي که مستقيماً يا با واسطه توسط ايليا «ميم» برنامه ريزي و راهبرد شده است
نيز در توقيف قصابان انديشه و فرهنگ و معنويت قرار دارد.
نويسندگان، سخنرانان، محققان و
مدرساني که همگي مستقيم يا غيرمستقيم توسط استاد آموزش ديده اند،عملاً قادر به
بروز توانمنديها و قابليتهاي خويش نيستند زيرا اجازه برگزاري هيچ گونه جلسهاي به
آنها داده نميشود. صرفاً به جرمآنكه اين سخنرانان و مدرسان توسط استاد يا زير
نظر ايشان آموزش ديدهاند و به هر شكل منتسب به او ميباشند.
امروز ما، جمعيت ال ياسين، بزرگترين
جمعيت فرهنگي و معنوي ايران، از همه رهبران و مراجع مسئول و دلسوز ميخواهيم به
ظلم ها، بي عدالتي ها، دروغ ها، جعل ها، به تفتيش عقايد و به اسارت معلم محبوب ما
پايان دهند و اجازه ندهند که اينگونه، بدترين و بي سابقه ترين ظلمها و سوء
استفاده ها، انجام شود.
جمعي از شاگردان و دوستداران استاد
ايليا «ميم»
شبکه خبر, معاونت سیاسی صدا
و سیما, صدا و سیما, ضرغامی, شبکه 6, سریال, برنامه مستند, ایلیا , پیمان فتاحی, فرقه
رام الله,جمعیت ال یاسین, محمد اصغری نیا,پریس کی نژاد, خامنه ای, رهبری, نامه محرمانه,زندانی
سیاسی, شهادت , بند 209, زندان اوین, عرفان, محمد علی طاهری, اشو, سای بابا, گاندی,
دالایی لاما, دالای لاما, هالیوود, سینما, حوزه عملیه قم, سازمان تبلیغات اسلامی, آخوند,
روحانی, روحانیون, روحانیت,عرفان بازاری, eyes wide shut, با چشمان کاملا بسته,اعترافات, اعتراف گیری, مونتاژ, فیلم مونتاژی, اعترافات
تلویزیونی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر