۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

زندگي انسان به نگاه خداست



با الهام از «لا اله الا الله»
زندگي انسان به نگاه خداست
(جلسۀ چهارم)

زندگي انسان به چيست؟ به تلاش او؟ اگر اينطور است چرا امروز و در تاريخ بشر بسياري از تلاشگران پركار به جايي نرسيدند اما بعضي با تلاشي اندك به نتايج بزرگ رسيدند؟ اگر به تلاش است چرا فقرا كه بسيار بيشتر از اغنيا تلاش مي‌كنند بسيار كمتر برخوردارند؟ مي‌فرمايد ليس للانسان الا ما سعي. اما اين سعي آن تلاشي نيست كه در مفهوم مصطلح مرسوم است...[1]
 وقتي با لا اله الا الله نگاه كني مي‌بيني كه زندگي انسان فقط به خواست خداست. سرنوشت انسان بنابر نظر خداست. تقدير به نگاه خداست و نگاه اوست كه رقم زنندۀ تقدير است. تلاش بي اثر است چه كم باشد چه بسيار، مگر اينكه نظر خدا با آن باشد تا توفيق حاصل شود. تلاش خوب است اما در مقابل خواست خداوند، هيچ است. پس حتي كار و تلاش را كه بسيار برآن تأكيد شده حقيقي نشماريد كه يگانه حقيقت خداست. لا اله. يعني تلاش هم خدا نيست. تلاش هم كارساز نيست. سعي هم به تنهايي نمي‌تواند زندگي انسان را بسازد. لا اله، مي‌گويد تلاش را بكار گير اما به خدايي نگير. لا اله مي‌گويد زندگي انسان را پول نمي‌سازد و انسان هم با پول ساخته نمي‌شود بلكه سازندۀ زندگي انسان خداست.
لا اله، ما را به انكار ارزش فوق العاده‌اي كه براي نظرات ديگران قائل هستيم دعوت مي‌كند. ديگران هم مانند خود تو هستند و به همين راحتي ممكن است اشتباه كنند. چرا از قضاوت ديگران مي‌ترسي؟
از قضاوت ديگران نترس. از اينكه از قضاوت ديگران بترسي، بترس. اگر هستي چه نيازي به رد و قبول ديگران داري و اگر نيستي اين چه حماقتي است كه دروغ‏هاي خودت را باور كني. اگر محكوم‏شدني هستي بدان كه في الحال محكومي و اگر حقيقت با تو است چه باكي از قضاوت بدبينانة ديگران داري. چه كسي مي‏تواند حقيقت را به خيال خود محكوم كند و خود به واقع محكوم نشود. اگر همه تو را قبول كنند تو مثل همه مي‏شوي. بيشتر انسانها در تصرف تاريكي‏اند پس آنگاه واي بر تو. اگر كسي كه خداوند محكومش كرده تو را به واقع تأييد كند تو خود از محكوم‏شدگان خداوند هستي.
زندگي تو را افكار مردم نمي‌سازد. لا اله. اين خداي دروغين را، ترس از قضاوت مردم را انكار كن. تو چيزي نيستي كه ديگران مي‌گويند. تو همان هستي كه خداوند مي‌گويد. تو محصول نظر مردم نيستي، محصول نظرپروردگارت هستي. پس آن دروغ را رد كن و اين حقيقت را بپذير. لا اله. پدران و پيشينيان تو زندگي تو را نمي‌سازند. آنها را مبنا قرار نده كه اگر مبنا قرار گرفتند مردگان را در مركز زندگي ات قرار داده‌اي و خانه ات را در قبرستان بنا كرده اي. خانه ات را بر گور استوار نكن. در نور بنا كن و بگذار با نور لا اله الا الله روشن شود. مردگان را كنار بگذار و خداي زندگان را درياب. اين است كه همه چيز تو را تعيين مي‌كند و همۀ زندگي تو را مي‌سازد. حتي گذشتۀ تو حرف آخر را نمي‌زند زيرا اول و آخر خداست و حرف اول و آخر را خدا مي‌زند. انسان برآيند گذشته اش نيست. مگر نديده‌ايد كه بسياري، عمري را در بدي زندگي كرده‌اند و ناگهان دچار تغييراتي بزرگ شده و به خوبي‌هاي تابناك روي آورده‌اند و از بزرگان شده‌اند يا كساني كه سالها و ظاهراً به كارهاي خوب مشغول بوده‌اند اما ناگهان در بدي غرق شده اند. گذشته تعيين كننده است اما پيش از آن و بالاتر از آن نظر خداست. اگر خداوند بخواهد بدي انسان را پاك گرداند، اگر بخواهد توبۀ گناهكاري را بپذيرد و او را از پاكان قرار دهد، اگر خداوند بخواهد كسي را كه در گذشته در تاريكي مي‌زيسته به نور بياورد، چه كسي مي‌تواند مانع او شود؟
پس اينها را، تلاش را، گذشته را، خانواده ات را، گذشتگان و پدران و مادران و اجدادت را مبنا نگير. مبناي حقيقي خداست. بقيه در جاي خود موثرند اما در مقابل نظر خدا هيچ و پوچ اند.

برگرفته از كتاب تعاليم حق (الاهيسم - جلد دوم) ـ اثر ايليا «ميم»  


[1] «اگر دعاي مردم عموماً اجابت نمي‏شود از اينست كه اساساً دعا نيست يعني خواسته‏اي نيست كه متوجه خداوند حي و حاضر باشد. خداي اكثر مردم مرده است. مخلوق ذهن آنان است. خودشان مثل يك بت آنرا ساخته و تعريف كرده‏اند و مي‏پرستند. از يك بت سنگي يا تصوير بت چه انتظاري مي‏توان داشت.» ايليا «ميم»

هیچ نظری موجود نیست: