۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

مقاله وارده

در حاشیه مقاله مندرج در کیهان مورخ 15/6/88

از هندوانه های شریف آبادی تا درد دلهای آشپزخانه ای در مطبوعات ابائی

کسانی که جریانات مربوط به جمعیت ال یاسین و برخوردهای دایره امنیتی ادیان و فرق با آموزگار و اعضای این جمعیت را دنبال می کنند به خوبی حضور ذهن دارند که این نهاد هر از چندگاهی بعنوان چاشنی دروغپردازی های و جاعل بازیهای خود در محتویات پرونده و توجیه مسئولین، دستی هم در نشریات وابسته می جنباند و با تامین خوراک و خط مشی کار، مقالات و نامه های و توبه نامه هایی را به اسم اعضای حاضر یا سابق جمعیت (به اصطلاح ابا فرقه رام الله) و یا توسط بازجوهای کارشناس نما البته با شناسه های هم خانواده مثل حمید و حمیدیه و حمیدیان ! به خورد خلق الله می دهد.

به روانشناسی و کالبد شکافی مهره ها خرده پای این مقوله کاری ندارم چون این از حاجات از خدا خواسته ی اداره ادیانی هاست که ما درگیر حاشیه ها و عاملان پیرامونی موضوع شویم که اگر اینطور نبود پشت اعضای سابق جمعیت پنهان نمی شدند و بزدلانه اسامی و سمتهای مستعار را پای مقالات و توبه نامه هایشان نمی گذاشتند و مدام به زبانهای مختلف قسم نمی خوردند که به حضرت عباس کار ما نیست و اینها خودشان دست به قلم شده اند و دارند مجاهده! می کنند.

در حالتی دیگر و در معدود مواردی هم که کار کار عروسکهای خیمه شب بازی دایره مذاهب یعنی "اعضای تواب و جدا شده از فرقه رام الله" است باز مورد سوال قرار دادن عوامل اجرایی این کار (اعضای سابق جمعیت و همکاران جدید دایره مذاهب) ارزش وقت گذاشتن ندارد علی الخصوص برای امثال بنده بعنوان یکی از کسانی که از پشت و روی کار با خبرم و بعضاً شناخت نسبتاً خوبی از این توابان ترسوی دایره مذاهب دارم، درباره دروغ بافی هایشان شنیده ام و چون از هر کذب آنها جریان کاملش را می دانم فقط در دلم به ریش نداشته شان خندیده ام.

ما بر اساس اظهارات خود آنها انگیزه و ریشه این تغییر موضع و هم دستی شان با دایره مذاهب را می دانیم که البته در اینجا و عجالتاً از آن می گذرم.

به جناب حسین شریعتمداری و برادر حسن هم از وجه روزنامه چی بودنشان کاری ندارم چون از این زاویه آنها را عناصر اغفال شده توسط دایره مذاهب می بینم که نفس عملشان فرقی با دار و دسته جام جمی ها و رسالتی ها و روزنامه چی های جمهوری اسلامی ندارد یعنی رعیتهایی که از سر ترس از یک ارباب مخوف امنیتی مجبور به اطاعت اوامر دیکته شده از پشت پرده اداره ادیان و فرق هستند و اگر تبعیت نکنند در طرفه العینی دکانشان تخته و سوابق گندکاریهاشان روی دایره و سرشان بر باد است.

در آن وجهی هم که مربوط به همکاری و عقد اخوت بازجو حسین و بازجو حسن با اداره ادیانی ها می شود نقد و تحلیل عملکردشان در همان مقوله تحلیل روشها و عملکرد دایره مذاهب می گنجد و ترجیح می دهم بطور کلی به آن بپردازم نه پا پرداختن به یک شخص یا روزنامه خاص.

اما چرا معتقدم که مطلب اخیر کیهان درباره استاد بزرگ ایلیا «میم» باز هم دستپختی تحت امر اداره ادیانی هاست حتی اگر واقعاً با خودکاری که در دست آقای مهدی حمید بوده نوشته شده باشد؟ به دلیل دم خروسهایی که مثل متون قبلی از بعضی جاهای نوشته هایشان بیرون زده ! و البته صابون خرابکاریهاش باز هم به جامه رعایای تحت فرمان ابا یعنی روزنامه کیهان و نویسنده خود فروخته نامه خورده است.

ضمناً از اینجا ببعد روزنامه کیهان را نه یکی از دهها جریده اغفال شده بلکه از زاویه ارگان دایره مذاهب در این تحلیل می بینم و به آن می پردازم.

اما بررسی اجزاء و نشانه شناسی متن

از نگاه بنده این یکی محصول ابا (اداره برخورد با ادیان) الحق و الانصاف که از آن محصولات آبکی است؛ از همان نمونه هایی که نشان می دهد قافیه شاعر بد جوری تنگ آمده و بعد از منتشر کردن آن همه مدرک و عکس و چندین صفحه مطلب کذب و تحلیلهای زرد و بی ربط از زبان چندین نفر (و البته بطرز عجیبی در تکه کلام ها و ادبیات و سبک نگارش شبیه به هم ! ) در "سراب نامه"، باز هم پاسخهای منتشره به دروغهای آنها یکباره همه رشته ها را پنبه کرد و بازخوردهای بعدی نشان دایره مذاهب داد که صرف این همه نفر ساعت زمان و انرژی، و صرف آن هزینه هنگفت چاپ و توزیع رایگان از محل بیت المال فقط آب در هاون کوبیدن بود.

در پاسخ به این سوال که " پس چکار کنیم باز که نمی شود یک ویژه نامه دیگر چاپ کرد؟" نتیجه طوفان ذهنی بازجویان باهوش ابا این بود که به سبک و سیاق قبل یکی دیگر از فریب خوردگان و توابان را به میان میاوریم برای اقناع ذهن مردم که باورشان شود به پیر و پیغمبر این ها بد آدمهایی هستند. بعدش می گوییم ای ملت به صدها کتاب و مقاله و ساعتها سخنرانی اینها نگاه نکنید، به آثار تعالیم استادشان و چهار هزار صفحه مکتوب تعلیمی اش نگاه نکنید، به 12 سال سابقه فعالیتهای قانونی شان نگاه نکنید، به 8 نشریه و سه چهار موسسه انتشاراتی شان نگاه نکنید، به 400 پروژه تحقیقی و آن همه دوره و کارگاه آموزشی شان هم نگاه نکنید. بیایید شعور هزاران دکتر و مهندس و آدم تحصیلکرده و غیر تحصیلکرده را ندید بگیرید و قبول کنید که همه اینها فریب خورده اند. در عوض به حکایت 3- 4 نفر ترسوی جوّزده ای که شرح غصه های خود را بعد از کلی تهدید و تطمیع و مغزشویی و زندان و انفرادی برای شما می نویسند گوش کنید و باورش هم بکنید.

اما برای انتخاب سوژه این بار دستشان باز نبود به این علت که الف- ن و بهزاد نیلوفری و سعید صورتی و کورش فلاح و سپیده شادبخت که از قبل با حضور در برنامه این شبها و نامه نگاری با کیهان برگه سوخته شدند و مطلبشان منتشر شد و اثری هم نداشت. حالا ته این صندقچه قاذورات چه کسی مانده ؟ فقط مهدی حمید.

برای این شخص که بر خلاف ادعای خودش نه از اعضای اصلی و کلیدی جمعیت بوده و نه چیزی داشته که بتواند حول آن دروغ ببافد و دروغ بسازد (البته به جز همان موضوعات معمول که ابا در ذهن آنها تزریق کرده و بعد از این همه تکرار بی فایده و تهوع آور شده ) پس باید موضوعی و بهانه ای جور کرد تا خوراک یک اقرار نامه زرد فراهم شود. و این شد که تمجید نامه آقای حمید با عنوان "فریاد تظلم خواهی جداشدگان از فرقه رام الله" در کیهان مورخ 15 شهریور 88 به چاپ رسید .

خواننده با دیدن این تیتر اول تصور می کند برادر حسن قرار است با چاپ این نامه پرده از جنایات هولناکی بردارد اما از همان چند سطر اول که می بیند این هندوانه های شریف آبادی است که خروار خروار زیر بغل پدر مافیای رسانه ای و رفیق شفیق اداره ادیان گذاشته می شود حساب کار میاید دستش؛ حدود یک پاراگراف تعریف و تمجید آن هم از روزنامه ای معلوم الحال که سابقه دروغ پراکنی هایش پیر و جوان را به الامان آورده و هنوز جوهر قلم محققان انجمن متفکران بر مجموعه دویست و اندی صفحه ای که درباره اکاذیب و پرونده سازیهای کیهان تنها در محدوده سال 76 تا 80 تهیه کرده اند خشک نشده!

برای کسانی که بر سوابق سیاه کیهان اشراف داشتند همان چند سطر حدیث مفصل خواندن بود و از روی الف این تعریف و تمجید ها به یاء رسالت مطبوعاتی کیهان یعنی استادی در جعل و دروغپردازی و پرونده سازی پی بردند و از خیر خواندن بقیه اش گذشتند. درباره نویسنده نامه هم طبق یک مثل قدیمی معلوم است که می گوید "بگو دوست تو کیست تا بگویم خودت کیستی".

بهرحال در ادامه متن به سیاق همیشگی تریبونهای دایره مذاهب اقسام روشهای پیوند زنی و تخریب و القاء زیر آستانه ای به چشم می خورد از درج چند تصویر عجیب و غریب از صورت نقاشی شده یک آدم در کنار تصویری از آلبوم خصوصی مراسم عقد استاد، تا اشاره به "چند ده نفره بودن تشکیلات رام الله " برای کوچک نمایی، و از حرکتهای خلاف عرف و قوانین مطبوعاتی و جزایی مثل درج اسم و فامیل کامل استاد در یک روزنامه کثیر الانتشار آن هم قبل از اینکه دادگاهی برگزار شود، حکمی صادر شود و محکومیتی در کار باشد، و حتی تسویه حسابهای معاندانه با اصلاح طلبان بخت برگشته که این روزها تبدیل به "دیوار کوتاه" برای آدمخواران شاه عباسی شده اند !!

اما نکته از همه جالب تر درد دلهای لِول پایین نویسنده نامه است که بوی آشپزخانه از آن میاید و آدم را یاد حرفهایی می اندازد که در دهات وقتی مادربزرگها دور هم سبزی پاک می کنند با هم می زنند. قصه حسین کردی درباره اینکه من کی بودم و چه کردم و کجاها رفتم و بعدش چی شد تا رسیدم به " رام الله" و بعد چطوری به دام "فرقه ابا" افتادم و مغزم را شستند و شدم ملیجک فرمان ببر از خرده بازجوهای اداره ادیان که تازه داخل آن هم کلی راست و دروغ به هم مخلوط کرده و جداً هر کسی را که از اصل ماجرا با خبر باشد و اندک شناختی هم نسبت به مهدی حمید و سابقه و نوع فعالیتهایش در جمعیت ال یاسین داشته باشد به خنده وا می دارد.

از احساس حقارت موجود در این نوشتار و تلاشی که نویسنده برای تظاهر به داشتن نقشی کلیدی در ال یاسین کرده می گذرم.* از آسمان ریسمانهای سطح پایینی که ریشه در سوز دل مهدی بخاطر بی توجهی های بچه ها به او و تحریم وبلاگش توسط دوستان ال یاسین دارد هم می گذرم. اما یک سوالی در اینجا پیش میاید که اگر ایلیا بد است و خودش و تعالیمش پوچ و توخالی است پس چرا در طول متن مکرراً از روش های تعلیمی او نظیر بکارگیری تمثیل استفاده شده و حتی عباراتی مثل "پزشک الهی" از ادبیات تعلیمی ایلیا را به سرقت برده اید و در متن استفاده کرده اید؟

و بعد توجه می کنید که درج آدرس وبلاگ در متن این نامه به چه منظور بوده؟ عرض می کنم خدمتتان. چون در آن صندوقچه قاذوراتی که گفتم شخص دیگری نمانده که بار بعد مصیبت نامه ای از او درج کنند پس به این طریق قصد داشتند یک کانال ارتباطی دائم با مخاطبان جدید این متن باز کنند تا ادامه دروغ ها را از طریق آن وبلاگ به خورد ملت بدهند. اما صد افسوس که اینجا هم تیرشان به سنگ خورد و به جز یکی دو روز اول که آمار بازدید کننده های آن تارنما به حدود 260 نفر رسید دیگر خریداری نداشت.

در همین رابطه یکی از دوستان میگفت در زمان چاپ کتاب دروغهای کیهان و بعد از مطرح شدن آن در سایت پر بیننده ای مثل گویا آمار دانلود آن در مدت دو روز به حدود 7000 و پس از آن به 15000 بار رسید و شما از همین جا حساب کنید تعداد نفراتی که روزنامه کیهان را می خوانند چقدر کم بوده که تنها 200 نفر به وبلاگ مورد اشاره سر زده اند!

حالا که صحبت از روزنامه کیهان شد در خاتمه جمله ای هم با متولیان این سیاهه بعنوان ارگان دایره مذاهب می گویم.

بسیار برای شما خوشحالم که کارتان به جایی رسیده تا از سر تنگی قافیه به چاپ درد دلهای آشپزخانه ای روی آورده اید و اسمش را هم گذاشته اید "رسالت مطبوعاتی" ! برادران، این گاف و الفهایتان جداً مایه ی تفریح ما شده پس حتماً ادامه اش بدهید. در باب آن هنداونه های شریف آبادی هم که زیر بغلتان گذاشته اند همین مثل شما را کفایت می کند که گفته اند: "عروسی که پدرش تعریفش را می کند به درد دایی اش می خورد" ! شما هم به درد همان دار و دسته روباههای اداره ادیان می خورید و الاّ هر کسی که ذره ای سرش به تنش بیارزد روزنامه شما را برای شیشه پاک کردن هم ناپاک می داند چه برسد به خواندن.

یک بنده خدا



* به این عبارت که مشابه آن در بسیاری از نوشته های این فرد و همدستان اوست توجه کنید خودتان تا آخرش را می فهمید: "باعث شد پله هاي ترقي در فرقه را يكي پس از ديگري طي كنم و به عضويت يكي از عالي ترين اركان تشكيلاتي فرقه يعني گروه ارتباطات درآيم"!

۱ نظر:

ضد فاشیست گفت...

مستند ایاک والدما

این مستند تکان‌دهنده چند روزی است از طریق سایت یوتیوب منتشر شده است.

http://www.mardomak.ws/videos/44981
مشخص نیست سازنده این مستند کیست، اما فردی که آن را در یوتیوب منتشر کرده مدعی است که این مستند توسط تیمی به سرپرستی ابراهیم حاتمی‌کیا تهیه شده است.

این مستند در نوع خود یکی از خوش‌ساخت‌ترین آثاری است که بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری درباره خشونت‌های پس از انتخابات تهیه شده است.

ابراهیم حاتمی‌کیا پس از انتخابات در مجامع رسمی کمتر دیده شده است