۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

در پاسخ به برنامه ضربان؛ کمپین «من هم مذهبی نیستم» وابسته به کمیته ضدطالبان مذهبی ایران آغاز بکار کرد

اگر ایلیا به آن متهم شده، که چون مذهبی نیست فرقه ساز، شیطان پرست، منحرف و بدعتگذار است؛ اگر به جرم مخالفت با اسلام خشونت طلب و حمایت از اسلام مصلح و پیوندزننده و به خاطر نداشتن ظاهر مذهبی و عدم استفاده از اصطلاحات مذهبی، در برنامه‌های فرمایشی تلویزیون غیر مذهبی معرفی شده است، پس من هم مذهبی نیستم.

اگر منظور از دین و مذهب، همان دینی است که طالبان مذهبی از آن دم میزند و خونریزی و تجاوز به حریم خصوصی مردم از اعمال واجب آن دین محسوب می‌شود، آری من هم مذهبی نیستم. اگر منظور از مذهب، دایره‌ی تنگی است که راه رسیدن به خدا را بر مردم بسته و مردم را از خدا دور کرده، آری من هم مذهبی نیستم. اگر تسلط، قدرت، شرارت، تجاوز، دروغ، ریا، نفرت پرچم همان مذهبی است که طالبان مذهبی ایران سالهاست مدافع سرسخت آن است، به صراحت میگویم که من مذهبی نیستم.

اگر این مذهبی که دار و دسته ی امنیتی از آن دم می‌زنند، به قیل و قال و ادعاست، من از این مذهب دوری می‌کنم. اگر این اعتقاد، مرا به سمت جمود و نفرت از آزادی اندیشه سوق بدهد، اگر با آتش حسادت چشم مرا کور کند، اگر به جای رویش بذر عشق و محبت الهی در قلب پیشانی مرا کدر و کمر مرا خمیده کند، من مذهبی نیستم و از این مذهب دوری می‌کنم. اگر در این دین تعریف نشده، ریختن خون، روابط ناپاک، تهمت و افترا، شکنجه و ضرب و شتم حلال باشد و پیروی از آنچه بر حق است اما به ضرر منافع است، حرام باشد من اصولاً از این مذهب فراری هستم.

اگر تنها داشتن ریش، چادر، جای مهر بر پیشانی، تسبیح‌های بلند، واژه‌های عربی، تعصب در رفتار و کلام از علائم چنین مذهبی است، آری من مذهبی نیستم...

من آن مذهب میانه رو، زنده، فعال و پاسخگو را پذیرفته‌ام که سخت نمی‌گیرد و خدایش پیش از هر چیز بخشنده و مهربان است؛ خدایی که دین را برای انسان خلق کرد نه انسان را برای دین؛ من آن دینی را پذیرفته‌ام که به ظاهر ختم نمی‌شود و بطن و روح آن است که حقیقت را در دل خود دارد؛ من اسلام میانه‌رو و انعطاف پذیر را اسلام واقعی می‌دانم اسلامی که برای سایر ادیان و فرهنگها حق حیات قائل است؛ اسلامی که تدبیر و تفکر را راه حل مسائل می‌داند نه زور و خشونت و نه خنجر و نیزه را؛ اسلامی که محدود به 14 قرن پیش از من نیست و می‌تواند متناسب به وضعیت فعلی جامعه تعریف شود و پاسخگو باشد؛ من آن اسلامی را می‌خواهم که غیراجباری و غیر زورگوست. اسلامی که برای دعوت به خود زبان عشق و محبت و تفکر را به کار میگیرد نه زبان توهین، دشنام، ناسزا و دروغ... اگر پذیرش چنین اسلامی، رد مذهب افراطیون است، من هم مانند ایلیا مذهبی نیستم.

کمپین «من هم مذهبی نیستم»

وابسته به کمیته ضدطالبان مذهبی

ژانویه 2010

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

تحلیلی بر تناقضهای برنامه ضربان

ایلیا میم؛ بنیانگذار الهیسم نوین[1] یا آنتی مذهب؟
این روزها فریاد وا اسلاما عجیب پیچیده و هر کس از گوشه ای به اسم درد دین چماقی به دست گرفته و به دیگران می تازد. از جمله چماق های فرهنگی که مدتی است ابزار دست دایره مذاهب شده برچسب «فرقه» است که از موسوی و طرفداران موج سبز تا استاد ایلیا و جمعیت فرهنگی ال یاسین همه را آلوده سیاه نمایی های تبلیغاتی کرده است.
اوایل، تعریف این برچسب صرفا بر محوریت تشکیلاتی بودن گروه مورد حمله می چرخید و خب از آنجا که هیچ عقل سلیمی چنین تعریفی را برای فرقه نمی پذیرد جدیدا تعریفی نو ارائه شده است مبنی بر آنکه فرقه ها یا عرفان های نوظهور مجموعه هایی هستند که در مقابل خدامحوری، انسان محوری (اومانیسم) را ترویج می دهند و البته سند این ادعا نیز صرفا مذهبی نبودن ایلیا عنوان می شود.
البته وارونه نمایی در دنیای پروپاگاندا نیز حد و اندازه ای دارد و دایره مذاهب در این میدان عجیب گوی سبقت را از بزرگترین دروغگویان تاریخ هم ربوده است. ایلیا را که بنیانگذار الهیسم نوین است، مروج اومانیسم خواندن مانند آن است که راه را چاه بنامی، آب را آتش بدانی و ابراهیم را پدر بت پرستی معرفی کنی و مسیحا را شیطان بخوانی چرا که الاهيسم بر كليات و اصول اساسي كلام خدا تأكيد دارد. بر خداگرايي، تسليم الهي، توجه به خداوند و عشق الهي در حالی که اومانیسم بر اصالت انسان اصرار می ورزد.
از طرف دیگر اگر این تعریف خلق الساعه از فرقه را بپذیریم و قبول کنیم که فرقه ها یا به قول دایره مذاهب عرفان های نوظهور انسان محورند با تعمیم این تعریف به نتایج جالبی نمی رسیم. شیعه یکی از انشعابات اسلام است که به همین دلیل که برای پیامبران و ائمه ارزش بالایی قائل است و آنها را محور دین می داند همواره مورد شماتت و حمله سایر انشعابات نظیر سنی ها و وهابیون قرارگرفته. از طرف دیگر نظریه ولایت فقیه نیز که بر اساس همین تفسیر از تعالیم شیعه ارائه شده بر حضور محوری و ولی گونه یک فقیه تاکید دارد. بر این اساس آیا دایره مذاهب معتقد است این عقاید به نوعی در امتداد اومانیسم قرار گرفته اند؟
گرچه باکی نیست و این فرصت را غنیمت می داریم تا با معرفی الهیسم و بازگشایی ابعاد اومانیسم روشن شود چه کسی مروج خداگرایی است و چه کسانی خود را به جای خدا جا زده اند و انسان محوری را در حد اعلا برده و به انسان پرستی استحاله کرده اند اما پیش از آن اشاره ای می کنیم به نشر اکاذیب و تناقض های آشکاری که دایره مذاهب در ادعاهای جدید خود مرتکب شده است.
دایره مذاهب و پیچیده شدن در طومار تناقضات
اولین داستان در تناقض ایسم هایی است که ایلیا به ترویج آنها متهم شده است. برخی از آنها عبارتند از ایلیائیسم، مسیح گرایی، پلورالیزم (تکثرگرایی)، عرفان های نوظهور ، اوشوئیسم و سای بابائیسم و امروز هم اومانیسم (انسان گرایی) و آنتی مذهب.
صرفا همین که این دیدگاهها در کنار هم قرار بگیرند خود به خود تناقض موضوع آشکار می شود. و حالا بر فرض محال که کسی هم بخواهد این مجموعه از تناقضات را با هم! ترویج دهد، عقل مخاطب کجا رفته و چطور می تواند هم مسیحی باشد هم پیرو اشو و هم معتقد به اومانیسم و پلورالیزم و همزمان ضد مذهب هم باشد آن هم در حالی که شاگردان و پیروان ایلیا عموما قشر جوان و تحصیل کرده هستند و چنین نقض غرضهایی از یک هوش متوسط هم بر نمی آید چه رسد به محققان و متفکران ال یاسین.
اما این ملغمه چطور از طرف دایره مذاهب به خورد مخاطب داده می شود؟ دایره مذاهب از همان شیوه معمول تحریف سود جسته و دیدگاههای مختلفی را در کنار هم قرار داده تا از مجموعه های مونتاژ شده چنین ملغمه ای را تحویل دهد.
ایلیا همانطور که همه اولیا الهی را منتخب خداوند و محترم می داند ارادت خاصی به مسیحا دارد و زیاد به او اشاره و به تعالیمش تکیه می کند اما آیا این که یکی از پیامبران بزرگ الهی را بزرگ بداری به معنای آن است که مروج مسیحیت هستی؟ در کنار این نگاه او معتقد است که «يكي از كليدي ترين اصول الاهيسم اين است كه حقيقت يكيست اما راه‌هاي وصول به حقيقت بيشمار است. خورشيد يكي است اما از نقاط بيشماري مي‌توان به آن نگاه كرد و به سوي آن رفت.» در واقع آنطور که ايليا مي‌گويد هر چيزي که بتواند انسان را به خدا نزديک کند، مقدس است. هر راهي که به خدا ختم شود مقدس است و هرکاري که رابطۀ ما را با خداوند خوبتر کند، کاري لازم است. اما ایا این اعتقاد که اصل آن در تعالیم خداوند و کلام خداست با پلورالیزمی که هر راهی، از الحاد تا چندگانه پرستی را می پذیرد یکی است؟
و چطور ممکن است در بیانیه های رسمی از طرف ایلیا به صراحت عرفانهای شرق و غرب رد شوند و بعد توسط او ترویج شوند؟
دومین تناقض یا بهتر بگوییم کذب شاخ دار معرفی کردن ایلیا به عنوان فرقه گرای مروج اومانیسم است.
همه کسانی که ایلیا را می شناسند می دانند که عبارت تاکیدی " الهی؛ تسلیم و خدمتگزارم" از اولین دیدگاههایی است که برآن تاکید می کند. در واقع از اصول بنیادین تعالیم او تسلیم الهی است و او همه تعالیم خود را در همین محور خلاصه می داند. برکت الهی، درسهای دعا و توکل و عشق الهی و تمثیلهای ربانی و تعالیم اصلی و فرعی او مستقیم و غیرمستقیم به خداوند وصل و ختم می شوند.
اما این اتهام را دایره مذاهب از طریق تحریف معنایی دیدگاههای ایلیا در خصوص جایگاه انسان ساخته است و با تحریف کردن آن، موضوع اومانیسم را القا می کند. اومانیسم در فارسی به صورت اصالت انسان، انسان‌گرایی، انسان‌مداری ،آدمیت و خود بنیادی ترجمه شده است و برخی معتقدند از آنجا که این مکتب فکری انسان را محور توجه قرار می دهد با الحاد برابر است. در تعریفی دیگر در فرهنگ انگلیسی آکسفورد، اومانیسم به نظامی فکری و اعتقادی تعریف شده است که نیازهای بشری را مورد اهتمام قرار می‌دهد و راه‌حل آنها را به جای ایمان به خدا از طریق عقل و خرد آدمی جستجو می‌کند. در حالی که ایلیا با انکه معلم بزرگ تفکر است و مبدع دهها فرمول در این حیطه، تفکر را تنها در نوع متعالی آن مطلوب می داند و آن را تنها یکی از راههای رسیدن به خداوند و کشف حقیقت معرفی می نماید.
در اومانیسم محور "من فکر می کنم پس هستم" یا "من هستم" اصلی ترین شالوده اعتقادی را تشکیل می دهد و گرچه تا حدی درست است اما همه حقیقت نیست. بر اساس کلام خداوند هم بشر بالاترین جایگاهها را داد و زمین و آسمان در تسخیر اوست. اما اندکی دید باز و ذهن روشن مشخص می کند که در دیدگاه درست با آنکه همزمان انسان جایگاهی والا در آفرینش دارد اما در جایگاه خداوند نیز قرار نمی گیرد بلکه هر چه دارد به اذن و از طرف خداوند به او اعطا شده است. در واقع مسئله این است که دایره مذاهب با همان تکنیکهای مونتاژ و تحریف و مخلوط کردن تعاریف و مصدایق سعی می کند تبیین جایگاه والای انسان و روح خدایی در او را با اومانیسم همراستا نشان دهد و با این مغلطه ایلیا را مروج اومانیسم معرفی نماید اما اگر با این دیدگاه و تعارف تحریفی سراغ قران هم برویم لابد از ظن آقایان دایره مذاهب حضرت محمد(ص) را باید سردمدار اومانیسم بدانیم چرا که در قرآنی که تعالیمش را ترویج می دهد انسان اشرف مخلوقات و جانشین خداوند و پادشاه جهان است.
تناقض سوم معرفی ایلیا در میان گروه های منحرف مشهور به شیطان پرست یا مدعی انتی مذهب بودن است.
اما چطور ممکن است کسی دهها هزار ساعت و صفحه درباره لا اله الا الله و بسم الله بگوید[2] و شیطان پرست باشد؟ چگونه می شود کسی تمام عمر از خدا بگوید نجات را در خدواند بداند و این نگاه را به صد شکل ترویج دهد و آن وقت بتوان او را ضد خدا دانست. این وارونه نمایی خطرناک تا جایی جلو رفته که برای تخریب ایلیا جای خدا و شیطان هم عوض شده است.
تناقض چهارم انتساب به گروههای موسیقی و قرار دادن تصویر ایلیا در کنار آرم رپ است. این در حالی است که طرح لا اله الا الله در همۀ نمادهايي كه به نحوي مرتبط با حركت ایلیاست ، اعم از موسسات، انجمن‌ها و تشكل‌هاي ديگر قرار دارد. آرم اصلي ال ياسين يك «لا» بود كه در آن «اله الا الله» هم آمده بود. آرم نشرتعاليم حق، كتاب تعاليم حق و بيشتر مراكز وابسته، الهام گرفته از لااله الا الله بود اما بعداً از دشمنان خود مي‌شنيديم كه اين آرم‌ها صهيونيستي است يا مربوط به فراماسونرهاست يا چيزهايي از اين قبيل كه البته اينها حرفهايي بي اساس بودند. [3] بنابراین در خصوص این تناقض مضحک دیگر چندان توضیحی وجود ندارد چون اگر دایره مذاهب آنقدر سطح شعور مخاطب را پایین می داند که تصور می کند با قرار دادن یک آرم گروه موسیقی در کنار تصویر یک معلم و متفکر می تواند حقیقت را منحرف کند بهتر است بگذاریم به کارهای خود ادامه دهد چون همین کارها خود گواه روشنی بر بیگناهی ایلیا و نداشتن مدرک و دلیل علیه اوست.
تناقض پنجم ادعای وجود مواد مخدر در عرفان های نوظهور است که احتمالا در ادامه به شکل مستقیم یا القایی می خواهند این ادعا را طرح کنند که در حرکت ایلیا نیز چنین آلودگی هایی وجود دارد. این در حالی است که تعداد بسیاری از کسانی که پیش از آشنایی با ایلیا گرفتار این معضلات بوده اند پس از آشنایی و حضور در فعالیتها و دوره ها توانسته اند از این گرداب خارج شوند. و اگر این ادعا درست می بود امروز به جای هزاران محقق و متفکر که همه زنده و حاضر هستند و آثارشان نیز موجود است باید با صدها شاکی معتاد به مواد مخدر روبه رو می بودیم!
تناقض ششم ارائه تعریفی ناقص و مسئله دار از عرفان است. دایره مذاهب که با وجود ماهیت امنیتی مدتی است متولی و داعیه دار عرفان هم شده است در تعریف ظاهرا کارشناسانه خود از عرفان ادعا می کند که عرفان شناخت بی واسطه خداوند است. این تعریف به این دلیل ارائه می شود که در ادامه ثابت کند هر حرکت معنوی که دارای رهبر و راهبرنده و معلم بود اصلا از ریشه عرفان محسوب نمی شود در حالیکه در عرفان اسلامی اتفاقا تاکیدی شدید بر وجود راهنما و معلم وجود دارد و این توصیه که " طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی" شاه بیت همه حرکتهای عرفانی اسلامی بوده است. از طرف دیگر اگر منظور دایره مذاهب از شناخت بی واسطه خداوند عدم حضور راهنمای بیرونی باشد اساسا اصول نبوت و امامت کلا در عرفان خودساخته این دستگاه امنیتی ریشه کن می شود.
تناقض هفتم انتساب حرکتهای عرفانی به خارج از کشور به خصوص صهیونیسم و ادعای حمایت از خارج است.
اگر معتقد باشیم که سران صهیونیسم از معتقدان و مروجان اسلام میانه رو باشند می توان این توهم مالیخولیایی را پذیرفت که ایلیا وابسته به خارج است و از جای دیگر حمایت می شود. اگر امروز نام ایلیا و جمعیت ال یاسین در رسانه های مختلف خارجی برده می شود نتیجه زحمات شبانه روزی! همین آقایان دایره مذاهب است که برخوردها و فشارها و نقض حقوق انسانی را تا جایی بالا بردند که صدایش به رسانه های خارجی هم رسید. با وجود آنکه چندین سال است در حال تجسس های چند جانبه هستند در هیچ زاویه ای نتوانستند هیچ مدرکی دال بر ارتباط با خارج یا حمایت پیدا کنند اما پس از آغاز برخوردها و انعکاس اخبار سرکوب ال یاسین در جهان موج حمایتهای مختلف شروع شد. فیلتر شدن سایتها و بسته شدن نشریات به جای بایکوت باعث شد خبرگزاریها و شبکه های ماهواره ای به انعکاس اخبار مربوط به ایلیا بپردازند و مصادره اموال جمعیت به پیشنهادات مختلف حمایت مالی منجر شد.
تناقض هشتم القای موضوع ترویج اومانیسم برای رسیدن به اتهام پرستش ایلیا ست. بارها نیز دایره مذاهب مدعی شده است که ایلیا خود را خدا خوانده است. اما چگونه می شود که همه تعلیم ایلیا خلاصه شود در تسلیم و جان فدا کردن و خدمت به خدا و بعد چنین اتهامی به او وارد شود. این شیوه تناقض گویی که از وارونه نمایی ناشی می شود در تاریخ نیز سابقه ای قابل توجه دارد. زمانی که آنچنان سیاه نمایی بالا بگیرد و شایعه و دروغ پراکنی به اوج برسد که مردم از نماز خواندن علی(ع) تعجب کنند و اسیران کربلا را خارجی بخوانند و مسیحا را شیطان بدانند عجیب نخواهد بود که این ادعاهای وارونه در مورد ایلیا نیز به مدد انحصار رسانه ای دایره مذاهب منتشر و القا شود. سالهاست این قصد شیطانی دایره مذاهب عیان شده که این همه تلاشی است تا دیدگاههای اصلی او پنهان بماند.
اما به راستی ایلیا رام الله مروج چیست؟
« .. زمانی امواج انواع ایسم های معنوی که جهان را در برمیگرفت با وجود همۀ كنترل‌ها و مقاومت‌ها به ايران هم رسيد و به دور از چشم متصديان فرهنگي در حال تحكيم ريشه‌هاي خود بودند. اكيست ها، ساينتولوژيست ها، تانتريست ها، يوگيست‌ها و بسياري ايسم‌هاي ديگر. جوانان و مردمي كه به اين جريانات گرايش يا تعلق خاطر داشتند، عموماً نيتي جز خداگرايي و تجربه معنويت نداشتند و حتي مي توان گفت از نظر هوشمندي معنوي، در سطوح بالاي جامعه قرار داشتند.
اما متأسفانه اثر آشكار و مستقيمي از خداوند زنده و حاضر، اثري از لااله الا الله، بسم الله الرحمن الرحيم، قل هوالله احد و اثري از توحيد و يگانگي در بعضي از اين داستانها ديده نمي‌شد. بيشتر آنها به نحوي درباره خدا حرف مي زدند اما پيام لااله الا الله آنقدر در آنها مبهم و مستتر بود كه شايد تنها متخصصان اين زمينه مي‌توانستند آن را بيابند و البته در بعضي از آنها چنين پيامي وجود نداشت يا حتي پيامي متضاد دريافت مي‌شد. در ميدان شلوغ اين ايسم‌ها ايليا از «الله ايسم» حرف زد كه براي مردم به صورت الاهيسم به معناي خداگرايي، خدامحوري، خداباوري، خدادوستي و تسليم الهي بيان شده بود. الله ايسم واكنش و دكتريني بود كه ايليا در مقابل ايسم‌هاي مختلف مطرح كرد و تفاوتهاي زيادي با الاهيسم (كه از ريشه و سابقه‌اي كهن برخوردار بود) داشت اما در بين مردم اين دو مفهوم يكي تلقي مي‌شدند. الاهيسمي كه ايليا بعداً مطرح كرد يك روايت متفاوت، كامل و جامع و هماهنگ از الاهيسم كهن بود و با اطمينان كامل مي‌توان گفت آموزه‌هاي الاهيسم كه توسط ايليا تفسير و تبيين شده جذابترين، قويترين و كاملترين تفسير الاهيسم محسوب مي‌شد اما روايات ديگري نيز از الاهيسم وجود داشت كه توسط اساتيد مختلف در نقاط مختلف دنيا و در زمانهاي مختلف بيان شده بود. كتابهاي متعددي وجود دارند كه بيانگر اين روايات مختلف مي‌باشند.
ما الاهيسم را ترجمه‌اي از عبارت لااله الا الله مي‌دانستيم و الاهيون را كساني كه واقعاً و عملاً به لااله الا الله معتقد هستند و با آن زندگي مي‌كنند. الاهيسم مكتبي كهن و بسيار عميق بود و در ميان مكتبهاي باطني، بوضوح كاملترين، عالي ترين و قديمي ترين مكتب باطني محسوب مي‌شود. تاريخ الاهيسم به هزاران سال قبل بازمي گردد و ايليا آن را از معلمي بزرگ كه به او معلم جهاني مي‌گفت، آموخته بود.»[4]
«اولين و عملي‏ترين نتيجة لا اله الا الله اين است كه همه چيز تسليم و در تصرف خداست و همگان مي‏بايست خود را آگاهانه تسليم خداوند نمايند.»
ایلیا؛ کابوس طالبان مذهبی ایران
ولی چرا دایره مذاهب واهمه ای عظیم از شناخته شدن دیدگاههای اصلی ایلیا دارد؟
اسلام اصلی ترین دستاویز، بزرگترین فریب و حیاتی ترین خدعه طالبان مذهبی ایران است که دایره مذاهب وزارت اطلاعات در نقش بازوی اجرایی آن عمل می کند. اسلامی متحجر، افراطی و خشن که توجیه کننده همه جنایتها و زورگویی ها، شخص پرستی ها، تقدس نمایی ها و سواستفاده هاست. و مسلم است که هیچ قدرتی خطرناک تر از حقیقت نمی تواند این چهره پوشالی را از هم بپاشاند. ارائه حقیقت اسلام یعنی اسلام مبتنی بر بسم الله الرحمن الرحیم، اسلام زنده و میانه رو و اهل تساهل و تسامح همچون جرقه ای از آتش است که خرمن بی بار توهمات و دروغها و توجیهات تحریف شده طالبان مذهبی را خاکستر می کند و به باد می دهد. شاید به همین دلیل است که سران دایره مذاهب پرونده ایلیا را سنگین ترین پرونده امنیتی و ایلیا را خطرناک ترین رهبر و ال یاسین را ابرفرقه ای قوی می دانند که به هر قیمت باید تخریب و منحل شود.
حامیان ایلیا میم






[1] تعليمات الاهيسم در ايران و خاورميانه براي اولين بار توسط ايليا بيان مي‌شد اما بنيانگذار اين تعليمات تا آنجا که ما مي‌دانيم ايليا نيست بلکه ايليا يکي از راويان اصلي الاهيسم بود و آموزه‌هاي بنيادي الاهيسم را در قالبها و به شيوه‌هايي هماهنگ با شرايط اين عصر تفسير و تبيين کرده بود. پيش از ايليا، معلم الاهيسم استاد معظم يحيي روح الله بود... ظاهراً الاهيسم جرياني بود به موازات جريانات ديگري مانند يوگا، فالون گنگ، شمنيزم، ساينتولژي، تي ام، تانترا، اکنکار و صدها جريان معنوي ديگري که بسياري از آنها امروز هم وجود دارند و گفته مي‌شود که تعداد همۀ آنها بيش از شش هزار جريان معنوي است اما به دلايل زيادي الاهيسم با اين جريانات قابل مقايسه نيست از جمله اينکه الاهيسم داراي هسته‌هاي بنيادي کاملاً متفاوتي و من جمله اصل توحيد (لااله الا الله) و ساير اصول آسماني است. بر حقانيت همۀ اديان هدايت کننده و خداگرا صحه مي‌گذارد و در عين حال خود را يک دين يا مذهب يا فرقه نمي داند بلکه در گرايش خداگرايي خلاصه مي‌شود. الاهيسم يك مكتب باطني است و ارتباطي با دين و مذهب ندارد بلكه دينداران را به پيروي كامل و هوشمندانه از دين خود توصيه مي‌كند... مراجعه شود به کتاب آمین بخش بنيانگذار الاهيسم
[2] بخش اندکی از این تعالیم در کتب آمین، تفاسیر بسم الله و بسم الله، کلید جهانها منتشر شده است.
[3] به قضاوت عمل بسنده نکن. ببين انگيزه عمل چه بود تا هر کس چنانکه هست خود را به تو بنماياند. کنفسيوس
[4] مراجعه شود به کتاب آمین- بخش الاهيسم و ايسم‌هاي ديگر

شبکه خبر, معاونت سیاسی صدا و سیما, صدا و سیما, ضرغامی, شبکه 6, سریال, برنامه مستند, ایلیا , پیمان فتاحی, فرقه رام الله,جمعیت ال یاسین, محمد اصغری نیا,پریس کی نژاد, خامنه ای, رهبری, نامه محرمانه,زندانی سیاسی, شهادت , بند 209, زندان اوین, عرفان, محمد علی طاهری, اشو, سای بابا, گاندی, دالایی لاما, دالای لاما, هالیوود, سینما, حوزه عملیه قم, سازمان تبلیغات اسلامی, آخوند, روحانی, روحانیون, روحانیت,عرفان بازاری, eyes wide shut, با چشمان کاملا بسته,اعترافات, اعتراف گیری, مونتاژ, فیلم مونتاژی, اعترافات تلویزیونی

۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

پخش قسمتی از سخنرانی استاد ایلیا از شبکه سوم سیما؛ توطئه جدید دایره مذاهب اطلاعات




روز دوشنبه، مورخ 21 دیماه 1388، برای نخستین‌بار بخش کوتاهی از فیلم‌های سخنرانی استاد ایلیا (پیمان فتاحی) در سالن ورزشی شهید شیرودی و حیدرنیا، در برنامه «ضربان» از شبکه سوم سیما پخش شد. این برنامه که به شکل اختصاصی به معرفی عرفان‌های نوپدید و فرقه‌های نوظهور می‌پردازد، تصاویری از شیطان‌پرستان و آرم‌ها و نمادهای مرتبط با آنان و فیلمی از ‌خوانندگان موسیقی‌ زیرزمینی را در تلفیق با موسیقی راک، هوی متال و رپ به تصویر کشید. در این برنامه با استفاده از استراتژی لا‌به‌لا، تصاویر نه چندان شطرنجی استاد ایلیا رام‌الله (پیمان فتاحی)،‌گنجانده شده تا تعالیم ایلیا، معادل شیطان پرستی و هم سطح با آنان جلوه داده شود.

استاد ایلیا در آن فیلم برش خورده می‌گوید: «من مذهبی نیستم». به نظر می‌رسد دلیل انتخاب این بخش از فیلم سخنرانی،این است که از نظر کارشناسان دایره مذاهب تاکید بر «مذهبی نبودن»، دلیلی است بر انحراف و فرقه گرائی! این در حالی است که استاد ایلیا بارها اعلام کرده‌اند که مذهبی و متشرع نیستند و تاکید ایشان همیشه بر روح دین بوده است و نه پوسته و ظاهر آن.

قابل ذکر است که تصویر و فیلم پخش شده از استاد ایلیا در تلویزیون، مربوط به دو جلسه سخنرانی ایشان در سال 1384 است که ماموران دایره مذاهب اطلاعات برای نخستین بار تهاجم فیزیکی آشکاری به قصد دستگیری، علیه ایشان ترتیب دادند که با تجمع و مقاومت مردم و سردادن شعار «الله اکبر» و «خدا با من است» این پروژه‌ی برخورد، با شکست روبرو شد.

درباره‌ی ضربان

بنابر اخبار خبرگزاری‌های رسمی ایران در هفته‌های اخیر، ضربان نام برنامه‌ای جدید در شبکه سوم سیماست، که روزهای دوشنبه حدود ساعت 10 شب پخش می‌شود و محوریت آن نقد و بررسی عرفان‌های نوظهور است اما برنامه‌ای که در همان ساعت به جای قسمت اول این مجموعه، به روی آنتن رفت «رو به فردا» نام داشت که محوریت آن مناظره و مباحثه چهره‌های سیاسی کشور بود.

برخی از تحلیل‌گران معتقدند که بعد از واکنش‌سنجی از معترضان به نتیجه انتخابات و به راه افتادن موج تحلیل در میان آنها، ویژه برنامه‌های کارشناسی تلویزیون برخلاف گذشته از یکدیگر تفکیک شده‌اند و در برنامه‌هایی مجزا به بحث‌های عقیدتی،سیاسی، اجتماعی و ... پرداخته می‌شود و علت آنکه برنامه‌ای مانند ضربان با تفکیک کامل محتوایی از سایر برنامه‌ها پخش می‌شود،لزوم تمرکز بیشتر دایره مذاهب بر محتوا و واکنش سنجی مخاطبان است.

ضربان؛ گوشه‌ای دیگر از پازل امنیتی تخریب شخصیت

پخش فیلم سخنرانی استاد ایلیا در تیتراژ برنامه ضربان،در حالی صورت گرفته است که طی چند هفته اخیر، تهاجمات رسانه‌ای گسترده، مجدداً علیه استاد ایلیا و جمعیت ال یاسین از سوی دایره مذاهب وزارت اطلاعات کلید خورده است. این پروژه ناتمام تخریب و ترور شخصیت ایلیا، از شهریورماه 88 با چاپ ویژه نامه رایگان و تمام رنگی «سراب» شکل جدیدی به خود گرفت و در دانشگاه‌ها، روزنامه‌ها، وب سایتها و وبلاگ‌های دایره مذاهب امتداد یافت و این‌بار صدا و سیما را به عنوان ابزار جدید تخریب شخصیت نشانه رفته است.

پیش بینی می‌شود در ادامه این برنامه، پروژه تحریف و مونتاژ دایره مذاهب که در طی 2سال گذشته در سطح اینترنت به شکل گسترده افشا شده است، بار دیگر تکرار شود تا با پخش فیلم های مونتاژی از استاد ایلیا و احتمالا شاگردان نزدیک ایشان، ایلیا را فرقه ساز و شیطان قرن معرفی نمایند.

از سوی دیگر با نزدیک شدن به تاریخ 25 دیماه (سالگرد دستگیری آقای پیمان فتاحی برای دومین بار) بدیهی است که ماموران و کارشناسان دایره مذاهب انواع ترفندهای ترور فرهنگی را نیز بکار می‌گیرند تا بتوانند به هر نحوی که شده ایلیا را آنگونه که نیست، از طریق رسانه‌ها معرفی کنند و با تکمیل پازل‌های امنیتی، مقدمه برخوردهای سخت افزاری و حملات غیررسانه‌ای را فراهم کنند.

لازم به ذکر است اقشار و طیف های مختلف از شاگردان استاد ایلیا در جمعیت ال یاسین نیز در برابر پروژه های جعل و تحریف دایره مذاهب و هرگونه تهاجم رسانه ای و غیر رسانه ای، سکوت نخواهند کرد و با آمادگی کامل برای دفاع همه جانبه از آنچه سالهاست مورد تحریف و انکار قرار گرفته است، به میدان خواهند آمد.

از : یاسین تایمز

به مناسبت سالگرد دومین دستگیری معلم بزرگ عصر ما ایلیا«میم» رام الله






۱۳۸۸ دی ۲۵, جمعه

مذهب؛ چک سفیدی برای طالبان مذهبی ایران

اگر اسلام زمان حضرت محمد را میزان و محک در نظر بگیریم، همان اسلامی که محوری‌ترین تعالیمش تفکر، عشق و یگانگی الهی و صلح بوده است چطور می‌توانیم بپذیریم آنچه امروز در لوای دین رخ می‌دهد همان اسلام ناب محمدی است؟ چطور می‌توانیم بگوییم ما هم مسلمانیم در حالیکه اسلامِ امروز تعریف دیگر دارد؟ چطور بپذیریم که عده‌ای مسلمان‌نما که مانند گرگی در لباس میش فرو رفته‌اند، حافظان راستین دین هستند در حالیکه فوج فوج مردم را از دین خدا می‌رانند؟ در کدام تعلیم ادیان الهی، روش‌های جعل و مونتاژ، مغزشویی و توجیه تحریفی، ترور شخصیت و تخریب،شکنجه و دستگیری‌های غیرقانونی آموزش داده شده؟ در کدام کتاب مقدس هدف وسیله را توجیه کرده و استفاده از ماسک مذهب، مسائل را حل کرده است؟ در کدام جنگ تن به تن، پیامبر به یاران فرمان داد تا به دشمن از پشت خنجر بزنند و از نقاط مورد اعتماد سوءاستفاده کنند؟ در چه زمان اسلامی که 1400 سال پیش صلح را به جاهلان عرب بازگرداند، ابزاری برای خشونت و سرکوب معرفی شده است؟

اسلامِ امروز، همان اسلام راستین سالهای پیش از این است اما قرائتی خطرناک و مسموم که میتوان آن را طالبان مذهبی ایران نامید، مانند یک غده سرطانی در کشور نفوذ کرده است. قرائتی که مطلق انگاری و برخوردهای سخت افزاری را بسط داده و با ارائه معرفی خشن از دین و خدا، راه رسیدن به خدا را بر مردم مسدود ساخته است. این قرائتی است که مذهب را یک «چک سفید امضا» می بیند و از آن به عنوان ابزار کار استفاده می کند.چکی که تضمینی برای بقای جان تفکر جمودآور است. چکی که تا به امروز خروارها از آن خرج شده است. نمایندگان طالبان مذهبی ایران چنان در کشور نفوذ کرده که به راحتی می‌تواند به مقدسات توهین کند و در جایگاه و موقعیت دیگر، سنگ دفاع از دین را به سینه بزند؛ قرآن بر سر نیزه ببرد و در جای دیگر خود را صاحب اختیار دین بداند. از تعالیم اسلامی دم بزند و در جای دیگر با دگراندیشان برخوردهای امنیتی داشته باشد؛ وارثان طابان مذهبی در ایران، به نام خدا و با نقاب مذهب، چنان دگراندیشان را نشانه رفته‌اند که انگار در کشور نه قانونی وجود دارد و نه مافوقی. هر چند که خود آنان اصرار دارند که همه چیز مملکت دست آنهاست و حتی اگر بخواهند علم قاضیان را تصاحب می‌کنند. به نام خدا، بر بندگان خدا مهر می‌زنند و متهم می‌کنند، به زندان می‌برند و قوانین تفتیش عقاید را پیاده‌سازی می‌کنند، دست به ترور‌فرهنگی می‌زنند و آبروی مسلمان و غیرمسلمان را به بازیچه می‌گیرند و سوءاستفاده از الفاظ و قوانین دینی را نیز فراموش نمی‌کنند...

طالبان مذهبی ایران همه چیز را با یک چشم می‌بیند. چشم بدبینی که از نگاهش نفرت، حسادت، کینه، جهالت و مانند آن زاده می‌شود. نگاهی که انسانها را دو دسته می‌بیند: متهمان و مجرمان؛ نگاهی که هر تفسیر جدید از خداپرستی، عشق الهی، تفکر و اندیشه‌ورزی را یک فرقه خطرناک می‌بیند. طبق نظر طالبان ایرانی، همه روشنفکران و همه معترضان فرقه نامیده می‌شوند. برای آن، مهم نیست ایدئولوژی یا حتی محصولات این افراد چیست، تنها این مهم است که آنها از نظر طالبان ایران، فرقه هستند. فرقه سروش (دکتر عبدالکریم سروش) ، فرقه کدیور (محسن کدیور)، فرقه رام‌الله یا فرقه ایلیا (پیمان فتاحی یا استاد ایلیا رام الله)، فرقه موسوی (میر حسین موسوی)، فرقه سبز (جنبش سبز)

طی دو سال گذشته نمایندگان طالبان مذهبی ایران کتاب جریان هدایت الهی را (سخنرانی‌های ایلیا در سن 23 سالگی) بر دست گرفتند تا بتوانند او را مورد اتهام کفر و الحاد قرار دهند، به جلسات سخنرانی او با انتشار شایعات تحریک کننده حمله‌ور شدند، برخی از بلندرتبه‌ترین مقام های مذهبی کشور دستور بازداشت ایلیا را صادر کردند، با الفاظ حساس و تامل برانگیز مذهبی او را مورد ترور شخصیت قرار داده و به دستور یکی از چهره‌های مذهبی در زندان شکنجه اش کردند، او را متهم به انتشار کثرت‌گرائی دینی و بدعت و الحاد کردند، شاگردانش را تهدید و بازداشت کردند، با ارائه معرفی نامه دروغین از او دست به توجیه تحریفی زدند، با اتهام قصد تصاحب حکومت اسلامی از ایلیا فیلم‌ها مونتاژ کردند و به نام حفاظت از دین ساعتها از او بازجویی کردند، از اسلام دم زدند در حالیکه در همان لحظه ایلیا را تهدید به یتیم شدن فرزندان کوچکش می‌کردند. او را با تیترهای سوال برانگیز در روزنامه‌های رسمی کشور معرفی کردند. تیترهایی مانند: خدایی که فرزند سیزدهم است، پیامبر دروغین و ده ها مورد دیگر، اتهام اقدام علیه امنیت ملی، کتاب جریان هدایت الهی، پلورالیزم دینی، فرقه گرائی و ...

اما طالبان مذهبی ایران چطور می‌تواند چنین اتهامات بی پایه و اساسی را طرح کند و بر اساسش برخوردهای خودسرانه را پیش ببرد؟ در حالیکه ایلیا نه درباره دین حرف زده و نه حتی مذهبی و متشرع است اما همیشه بر روح و ریشه ادیان که همان یگانگی و تسلیم الهی است تاکید داشته. ایلیا همان کسی است که هزاران نفر را به نام خدا پیوند زده است و این موضوع به شهادت هزاران نفر قابل اثبات است؛ ایلیا همان فردی است که در یکی از سخنرانی های خود محک عشق به امامان و پیامبران را تشابه نگاه، فکر و محصولات افراد با آنان طرح کرد. نه شعارها و ادعاهایی که در این زمینه مطرح است.

نمایندگان طالبان مذهبی ایران به بهانه برخورد با ایلیا و سایر روشنفکران، از همه چیز دین مایه میگذارند. احادیث بزرگان را به نفع خود تفسیر کردند تا حداقل با یکی از احادیث، ایلیا محکوم گردد؛ آیات قرآن را به میان کشیدند، حقایق مسلم را انکار کردند بی‌آنکه به ریشه آن توجهی داشته باشند. به عنوان مثال رؤیاهایی که درباره ایلیا دیده شده بود را انکار کردند، دقیقه‌ها حرف زدند و رؤیا را به اوهام نسبت دادند بی‌آنکه به حضرت یوسف نگاهی بیندازند، تفاسیر قرآن را مطرح کردند اما آن هم کارساز نبود، از اتهامات حساس مذهبی استفاده کردند و پلورالیزم دینی و بدعت در دین (به بهانه مخالفت استاد ایلیا با تفکر منجمد و جمودآور) را طرح کردند اما مساله حل نشد، فیلمها مونتاژ کردند که ثابت کنند ایلیا به شدت به مسیحیت متمایل است اما این اتهام سازی نیز نتیجه عکس داشت، با بولتن‌های محرمانه و تصاویر و فیلمهای مونتاژ شده به سراغ روحانیون و مسئولین کشور رفتند تا از زاویه مذهب به ترور فرهنگی ایلیا بپردازند، و ده ها مورد دیگر. دين و خدا براي آنها فقط و فقط ابزار فريب است. آنها از ساده‌ترين انديشه‌هاي الهی و از ابتدايي‌ترين مفاهيم معنوي تهي هستند و از اصول مذهب تنها به ظاهر مذهبی اکتفا کرده اند. آنان برخوردهای خشن را اولویت قرار می‌دهند و نمی‌دانند اندیشه را باید با اندیشه نورانی‌تر جواب داد، فکر را با فکری غنی‌تر و کلام را با کلامی خوبتر و هوشمندانه‌تر. نمی دانند راه مقابله با یک اندیشه، طرح یک فکر برتر است نه اینکه پاسخ اندیشه با زندان و تفتیش عقاید داده شود.

با این حال نتیجه قضاوت منصفانه تاریخ چه خواهد بود؟ طالبان مذهبی ایران در تاریخ ایران چه جایگاهی خواهد داشت؟ قرائت‌های جمودآور آن به کجا خواهد رسید؟ آیا به حرکتش ادامه خواهد داد یا...

کمیته ضد طالبان مذهبی

ژانویه 2010

اگر به جای دایره مذاهب بودم...

یک ساعت همذات پنداری با دایره مذاهب

بر اساس یکی از اصول الفبای مبارزه متعالی، برای شناخت هرچه بیشتر دشمن و تحلیل نقشه‌ها و قدم‌های بعدی او یک روش، «همذات پنداری با دشمن» است. به این معنی که تحلیل‌گر یا برنامه‌ریز، سعی می‌کند ابعاد مختلف میدانی را که در آن قرار گرفته است، از نگاه دشمن ببیند، عملکرد دشمن را بدرستی تحلیل کرده و بر اساس روش‌ها و اندیشه‌ها و پیشینه عملکرد او، تحرکات بعدی آن را به دقت پیش‌بینی کند. در این شیوه همذات‌پنداری، باید نوع نگاه، میزان شعور، روش تصمیم‌گیری و موقعیت اجتماعی خود را فراموش کرده و کاملاً در قالب جدید فرو رفت و همه مسائل را با نگاه فرد مورد نظر سنجید.

با استفاده از این روش قصد دارم در مورد یکی از اتهاماتی که به کرات و گاه در تناوب با چند اتهام دیگر، در فهرست اتهامات استاد بزرگ ایلیا «میم» و جمعیت ال یاسین قرار گرفته است، به همذات پنداری با دایره مذاهب بپردازم و ساعتی ایلیا را از نگاه او ببینم. تا بیش از پیش روشن شود چرا دایره مذاهب تا این حد سعی دارد جمعیت ال یاسین را یک فرقه و گاه اَبَر فرقه معرفی کند؟! چرا با آنکه تا کنون ده‌ها مقاله، ده‌ها نامه و چندین کتاب حاوی پاسخ‌های محکم و قاطعانه به این اتهام، منتشر شده است بدون ارائه سند و مدرک به طور مداوم بر این اتهام پافشاری می‌کند؟! در این مقاله پیش بینی‌های بعدی را حذف می‌کنم و صرفا به تحلیل اتهام فرقه‌گرایی و دلایل آن می‌پردازم. شاید در فرصتی بعد آن را هم منتشر کردم.

از نگاه دایره مذاهب وزارت اطلاعات (که به شکل مستقیم، مسئولیت تفتیش عقاید در ایران و مقابله با جنبشهای معنوی را عهده‌دار است)، فردی به نام «پیمان فتاحی» از سال 1374 تعلیمات جذاب و گیرای خود را به شکل عمومی در تهران آغاز کرده است؛ بنابراین واجب بود که هر چه سریع‌تر عملیات امنیتی برای شناسائی کامل آن جریان تفکری کلید بخورد؛ بعد از آن ماموران دایره به شدت بر شناسائی او تمرکز کرده‌اند، سعی می‌کنند بیشتر او را بشناسند و درباره او تحقیقات کامل و جامعی به عمل بیاورند. در جلسات سخنرانی‌اش حضور پیدا می‌کردند تا از قصدها و نیات او آگاه شوند. فعالیت‌ها و محصولات فکری و عملی چنین شخصی را دنبال ‌کرده تا جرم یا بی‌گناهی او بارها و بارها و در شرایط مختلف برای شان به اثبات برسد. برای تکمیل تحقیقات به سراغ طیف وسیعی از نزدیکان و شاگردان او رفته تا تاثیرات تعالیم او را به چشم خود ببینند و در نهایت به سراغ خود او می‌رفتند و هم کلامش می‌شدند، فهرستی از سوالات بی‌پاسخ‌ را مقابلش قرار می‌دادند و همه چیز را شفاف طرح می‌کردند تا نقطه ابهامی از او و دوستانش در ذهن باقی نماند. کلام او را با قرآن و تعالیم اسلام محک می‌زدند تا کوچکترین اختلاف و تناقضی را مدرک جرم و انحراف او قرار دهند. جزء به جزء زندگی‌اش را با بند به بند قانون مطابقت می‌دادند تا شاید یک و تنها یک عملکرد غیر قانونی، از او به دست آورند. برای اطمینان بیشتر زمینه‌هایی را هم فراهم می‌کردند که منجر به ارتکاب جرم توسط او یا شاگردانش شود و محکی قاطعانه باشد. اما پس از سالها مدرکی یافت نشد و معمایی درباره جمعیت شکل نگرفت.

اگر بتوان به دقت از نگاه امنیتی و تک بعدی چنین افرادی به قضیه نگاه کرد و مانند آنان همه چیز را با عینک بدبینی دید، باید گفت اضطراب ناشی از پاسخگویی به مقامات بالاتر مثل خوره‌ای، به جان آنها افتاده است. اضطراب آنکه اگر دروغ بودن استعلام‌هایی که به مقامات داده شده فاش گردد، اگر ایلیا آنگونه که دایره مذاهب معرفی نکرده برای مقامات معرفی شود، اگر هویت این دستگاه امنیتی بر همه پیروان ایلیا افشا گردد، اگر پرونده از دست این بخش امنیتی خارج شود، اگر ال یاسین ردِ کارهای امنیتی را بزند و لب به اعتراض به سران کشور بگشاید و ده‌ها اگر دیگر ... بر اساس همین فکر و خیالات طبیعی است که واکنش بعدی دایره مذاهب جنون آمیز باشد: برخورد فیزیکی، شایعه‌پراکنی در جلسات حضوری استاد ایلیا، تهدید شاگردان، تهدید ایلیا به دستگیری، بازداشت، شکنجه، طرح اتهامات تخیلی و ...

در واقع دایره مذاهب نتایج حاصل از بررسی خود را اینگونه مشاهده کرده:

«ایلیا» فقط و فقط از خدا می‌گوید. همه کارها و فعالیت‌هایش در طول 20 سال گذشته قانونی بوده. شرع را زیر پای نگذاشته. خدا و قرآن را به حدی جذاب معرفی کرده که حتی جوانان دین‌گریز را با روح دین آشتی داده. نظریاتش بدیع و بی‌مانند است. متفکری تمام عیار است. هیچ ادعایی نداشته. با اینکه سن زیادی ندارد، در طول سالهای گذشته بیش از صدها متفکر و متخصص محصول داشته. کلامش مقتدر است و تعلیم اش قلب و روح و ذهن مخاطب را دگرگون می‌کند و روشنی می‌بخشد. شاگردانش او را معلم محبوب و دوست داشتنی خود می‌دانند و زندگی خود را مدیون او هستند. و صدها مورد دیگر ...

اما از طرف دیگر دایره مذاهب (طبق سخنان خودش)، ایلیا را یک اسطوره خطرناک می‌بیند. از آن جهت که او یک تئوریسین و متفکر تمام عیار است، روشهای تفکر و تصمیم گیری او به شدت خلاقانه و موثر است، ده‌ها هزار شاگرد در گوشه و کنار دنیا دارد، شاگردانی که به ازای تعالیمی ارزشمندی که دریافت کرده‌اند، تا ابد به ایلیا وفادار هستند. به همین دلیل در اینجا فاکتور حسادت هم به مسائل جدی دایره مذاهب تبدیل میشود. حسادت از آنکه هرچه ایلیا تعلیم میدهد دایره مذاهب آنرا نمی‌فهمد و درکی از آن ندارد، هر محصولی که استاد دارد دایره مذاهب حتی شبیه‌اش را هم ندارد، همه چیزهایی که ایلیا دارد دایره مذاهب خود را از آن محروم می‌بیند، هر کلامی که استاد با اقتدارش می‌گوید تفکر جمودآور و متحجر را نقض می‌کند، استاد ایلیا هرچه گفته به آن عمل کرده و آقایان نهاد مذاهب هرچه گفته‌اند را انکار کرده‌اند، هر چه ایلیا محبوب است افکار آنان منفور است، اگر او در سخت‌ترین روزها با شاگردانش هم عهد است، هم‌قطاران آنان در خوش‌ترین روزها علیه یکدیگر خنجر به دست‌اند، اگر ایلیا یک رهبر تمام عیار برای جمعیت ال یاسین است آنان حتی اصول اولیه مدیریت را هم نمی‌دانند، اگر او خدای زنده را می‌پرستد، آنان سالهاست که خدایشان را به پشیزی فروخته‌اند.

در سیر این توهمات توخالی، آنچه به شدت در پروسه کاری دایره مذاهب موج میزند، نگاه کابوس وار به همه فعالیتها، تحقیقات، ایده‌ها، جلسات و محصولات ال یاسین است. آنها هر اتفاقی را کابوس می‌دیدند و هر حرکت ایلیا و ال یاسین را به مخوف‌ترین شکل ممکن تعبیر می‌کردند. برنامه های راهبردی را به براندازی نسبت می‌دادند، پیوند اعضای ال یاسین با قرآن را شوم می‌دانستند، عدم تمایل به شهرت را قصد شهرت یابی در آینده می‌دانستند، جلسات سخنرانی استاد ایلیا را خطرناک تعبیر می کردند چون ماموران دایره مذاهب برای بدبینی تربیت شده بودند.

با این وصف دایره مذاهب برای پاسخ به بالادستی‌ها مجبور بود با بهره گیری از تمام امکانات و تاکتیک‌های امنیتی خود به نحوی برای ایلیا پرونده‌سازی کند، تا بتواند به هر قیمتی حیثیت اش را حفظ کند! بنابراین در قدم بعدی به دنبال اتهامی می‌گردد که بتواند در پوشش آن، سوژه مورد نظر خود را خطرناک جلوه دهد و به تخریب اجتماعی او بپردازد و چه اتهامی بهتر از اینکه او را متهم به فرقه‌سازی کند و تحت این عنوان به هر آنچه که درباره ایلیا و ال یاسین وجود دارد، برچسب فرقه‌ای بزند؟ دایره مذاهب در قدم بعدی به جای نام بردن از استاد ایلیا میم رام الله، مجموعه تحت راهبرد و مسئولیت او را گروه رام‌الله نامید تا هم افکار عمومی را متوجه شخص استاد نکند و هم ذهنیت جامعه را در این باره به سمت و سوی مورد نظر خود بکشاند. بنابراین با تکرار دائمی این عبارت در رسانه‌های وابسته به خود می‌توانست ذهن شنونده را به حدی اشباع کند که ایلیا و جمعیت ال یاسین را به انزوای اجتماعی بکشاند. پس از آن عناوینی چون فرقه‌رام الله، گروه‌انحرافی، فرقه‌انحرافی، فرقه ایلیا، فرقه فریبکار، فرقه نوظهور، فرقه‌ی شبه‌عرفاني، فرقه عرفانی، فرقه معنوی، فرقه غربی، فرقه التقاطی، فرقه‌هاي نوظهور آمريكايي، فرقه خطرناک و منحرف، شبه فرقه جدید و موارد مشابه در فواصل زمانی کوتاه و به شکل فشرده در ده‌ها خبرگزاری و روزنامه وابسته و معلوم الحال، و حتی برنامه‌های تلویزیونی تکرار شد تا آن را به عنوان واقعیتی مسلم به افکار عمومی تزریق کند.

اما با وجود آنکه خود افراد دایره مذاهب هم می‌دانستند که ال یاسین هرگز فرقه نبوده است، به خاطر مسائل حقوقي و امنيتي و يكي از بندهاي قانون در رابطه با فرقه سازی، این اتهام را متوجه ایلیا و جمعیت ال یاسین کردند، چرا که مجازات چنین جرمی، اعدام بود. در همين زمانها بود كه براي اولين بار عبارت «فرقۀ رام‌الله» به گوش رسيد و رسانه‌های وابسته را درنوردید. پس از آن موجی از روشنگری درباره تعالیم ایلیا و ماهیت جمعیت ال یاسین به راه افتاد اما دایره مذاهب برای امتداد ترسیم نقشه‌ی برخورد به شدت برای این اتهام هزینه صرف کرد و به هر آب و آتشی زد تا بتواند این مفروض را تحقق یافته ببیند. افراد بی سواد را به نام کارشناس به تلویزیون آورد، سریال ساخت، صدها خبر و مقاله در روزنامه ها و سایتها منتشر کرد، از سیستم مغزشوئی برای قانع کردن شاگردان استاد استفاده کرد و در آخرین مورد هم یک استفتاء را در یک وبلاگ غیر رسمی به عنوان سند فرقه بودن جمعیت ال یاسین به نمایش گذاشت! اما جالب این است که با وجود عقیدتی بودن رویکرد دایره مذاهب، هیچ گاه مامورانش زیر بار نرفتند که این برخوردها با استاد ایلیا (پیمان فتاحی) و ال یاسین یک برخورد عقیدتی است و اگر کسی به دلیل اختلافات ایدئولوژیک بازداشت شود، زندانی عقیدتی محسوب میشود.

با این حال هنگامی که هر انسان عاقلی حتی برای لحظه ای با ماموران دایره مذاهب همذات پنداری کند، به سرعت متوجه می شودکه آنان با برخورد سخت افزاری و کلنگ آسا با یک جریان تفکری و دیدگاه معنوی نمی‌توانند، مبارزه کنند. حتی برخورد نرم افزاری هم پاسخگو نخواهد بود چرا که عموماً برخوردهای تهاجمی منجر به زایش یک جریان میشود و اساسا وقتی دست شان به ریسمان محکمی بند نیست، مجبورند برچسبی عمومی به کلیه جنبش های معنوی و مدنی بزنند تا در لوای آن هر گونه انگ زدن و پرونده سازی را توجیه کنند.

با این حال بهتر است هر چه سریع تر از وضعیت تفکر همذات پندارخارج شوم چون حتی تصور ذات چنین ترفندهای کثیف امنیتی سر انسان را به درد می آورد و دل را به درد می آورد که چطور افکار مسموم و کارشناسان نالایقی به نام "مبارزه با فرقه!" دست به تولید انبوه فرقه می زنند.

پایان بخش اول

عضو گروه مدافعان ایلیا

دی ماه 88


۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

22/10/88


«حکم یک سال حبس تعزیری به اتهام اقدام علیه امنیت ملی »

بتازگی سه تن از شاگردان استاد ایلیا‌(پیمان فتاحی) طی برگزاری دادگاهی به دلیل چاپ تصاویر استاد ایلیا و عدم همکاری با بازجویان دایره مذاهب وزارت اطلاعات، به اقدام علیه امنیت ملی متهم و به یک سال حبس تعزیری محکوم شدند.

آقایان عباس بیات، سعید شهبازی و حامد نوازنی پس از بازداشت توسط پلیس امنیت در خردادماه 88، به زندان انفرادی منتقل شده و بیش از یک ماه تحت فشارها و شکنجه های شدید روحی و روانی قرار گرفتند تا همکاران احتمالی خود در چاپ تصاویر استاد ایلیا را معرفی کنند و با تکرار دیکته های بازجویان امنیتی دست به اعترافات اجباری بزنند.

صدور این حکم در شرایطی صورت گرفته است که ماشین‌های ترور و تخریب شخصیت دایره مذاهب مجدداً در دانشگاه‌ها، اینترنت و سایر رسانه‌های وابسته به این نهاد مرموز امنیتی براه افتاده است و از طریق اعمال روش های جنگ روانی و مغز شویی افکار عمومی سعی در تکمیل پازل ترور فرهنگی این جمعیت و بسترسازی برای صدور احکام سنگین تر قضایی دارند.

گفتنی است ماه‌ها پیش از این، دایره مذاهب وزارت اطلاعات، اعلام کرده بود که «علم قاضی و کلید مغز مسئولین دست ماست و ما براحتي می‏توانیم مقامات را هم راضي کنيم. مردم را هم از طريق رسانه ها و ارائه اخبار ظريف هر طور كه بخواهيم توجيه می‏كنيم.»

با وجود این ادعای دایره مذاهب، جمعیت ال یاسین مصرانه خواستار رسیدگی عادلانه به پرونده این 3 عضو جمعیت توسط نهادهای قضایی و تجدید نظر در خصوص احکام صادره است.